شهر، مهمترین نماد تمدن بشری و شهریشدن فرآیندی است که همه جهان با آن مواجهاند. اما فرآیند شهرسازی ایران را با چالشهای جدی روبهرو کرده است. تا جایی که توسعه شهری در ایران تحت سیطره تفکر جهانیشدن درآمده است و گاه از خود استقلالی ندارد. / هویت
نمیتوان دمخور تفکر جهانی بود. اما از عوارض جهانیشدن در امان ماند. پدیده توسعه شهری اگرچه از یکجهت میتواند شهری بهروزتر و منطبق با استانداردهای جهانی را نتیجه دهد. اما چنانچه با مدیریت صحیح همراه نباشد از جهات مختلف میتواند آسیبزا باشد. بهعنوانمثال گاهی در مسیر توسعه و گسترش خیابانها و محلهها:
1. نابودی زمینهای کشاورزی رقم میخورد و این مسئله میتواند آسیبهای اقتصادی جدی بهدنبال داشته باشد.
2. رشد ابعاد کالبدی شهرها مشکلات زیستمحیطی فراوانی به دنبال خواهد داشت.
3. گسترش نابهنجار شهری، بافتهای باارزش شهری را در معرض تخریب قرار میدهد.
4. توسعههای ناپخته، رابطه معقول و موزون میان عناصر تشکیلدهنده محیط و فرهنگ را بر هم میزند.
5. توسعههایی که مبنای هویتی شهر در آنها مدنظر قرار نگیرد، تبدیل به فضایی برای بروز تناقضات میان محیط و هویت میشوند.
6. عدمتوجه به منافع عمومی در برنامهریزی شهری، مشکلات متعددی را برای مردم شهر ایجاد میکند.
7. هویت شهرها بهعنوان مهمترین عامل تعادل روحی روانی شهروندان، تهدید میشود.
8. فضاهایی که همساز با هویت شهری نباشند، برهم زننده آرامش، امنیت و مشارکت شهروندان میشوند. بنابراین بهنظر میرسد تعیین محدودههای شهری بهعنوان یکی از سیاستهای مهار شهری بتواند در رفع این معضلات مؤثر باشد.
در حقیقت تعیین محدودهها و حریم شهر میتواند منجر به کنترل و هدایت توسعه شود تا کمترین آسیب نصیب بافت فرهنگی شهرها شود.
برای انسان دو گونه نیاز مادی و معنوی تعریفشده است و پاسخ به هردو نوع نیاز، ضروریاست. بنابراین درنظرگرفتن مؤلفههای معنوی در توسعه شهری نوعی پاسخگویی به نیاز انسانهاست.
توسعه شهری را اگر فقط توسعه کالبدی تلقی کنیم، چیزی از چهره سنتی و قدیمی شهر باقی نخواهد ماند. درنتیجه تمام خاطرات، فرهنگ، هویت و تجربههای زیست اجتماعی آن شهر زیر آوارهای توسعه مدفون خواهد شد.
تا وقتی برنامهریزان کالبدی شهرها با رویکرد فرهنگگرا سراغ توسعه نروند این آسیبها به قوت خود باقی است؛ اما در عوض توسعه توأمان کالبدی، فرهنگی و اجتماعی میتواند فرزند شهر را از دست ناپدری نجات دهد.
شهر اصفهان دارای بافت تاریخی ارزشمند و عناصر فرهنگی باارزشی است.
اصفهان که نامش بافرهنگ و تمدن گرهخورده است نیز از تیغ توسعه در امان نبوده و همواره با خطر طرحهایی برای توسعه مواجه بوده است که اجرای آنها نتیجهای جز تخریب هویت فرهنگی این شهر ندارد. اگرچه عنوانش دهنپُرکن است، گاهی نتیجهاش چیزی جز تهدید هویت و فرهنگ اصیل نیست.
فرهنگ، نظاموارهای از باورها، ارزشها و الگوهاست که باید در معماری و شهرسازی موردتوجه قرار گیرد.
نظریههای معماری و شهرسازی در هر فضا و مکانی تحتتأثیر شرایط اقلیمی، فرهنگ، مذهب، هویت، اقتصاد و حتی سیاست آن جغرافیا قرار میگیرند. بنابراین طرحهای معماری غربی متناسب با فضای زیست غربی شکلگرفته و کپی آن در شهری همچون اصفهان با چنین اصالتی منطقی به نظر نمیرسد.
تقلیدهای بدون اندیشه از مظاهر غربی و الگوهای مدرن، محیطهای شهری را به محیطهایی تهی از هویت تبدیل میکند. طرحهایی که برای توسعه شهری ارائه میشود باید مبتنی بر نظریههای معماری ایرانیاسلامی باشد تا به هنگام اجرا کمترین آسیب را به بافت فرهنگی شهر وارد سازد.
علاوه بر این، حس تعلق مکانی یکی از عواطفی است که حیات اجتماعی را تقویت میسازد. اما متأسفانه برخی مسئولان شهری با طرحهایی که عنوان توسعه را یدک میکشند، به حس دلبستگی به مکان و خاطرات زیست جمعی مردم یک محله یا منطقه تیر خلاص میزنند و اینگونه با حذف عامل علایق جمعی، بستر خشم اجتماعی پنهان را فراهم میکنند.
قطع ریشههای اتصال و ارتباط ساکنان با محیط منجر به ناامنی، مسئولیتگریزی، دلزدگی و بیتفاوتی میشود. باکمی دقت رد پای تفاوتهای معنادار میان طراحان محیط و ارزشهای ایرانیاسلامی در ایجاد این معضل بهخوبی مشهود است. ظاهرا دیر پیبردن به این عوارض و یا کلا پینبردن مسئولان به آنها، اپیدمی شده است.
در نگاه آموزههای دینی و اخلاقی فعالیت در یک جامعه باید با محوریت مؤلفههایی همچون:
1. مشارکت محوری و همبستگی اجتماعی، 2. نفی محرومیت و حاشیهنشینی، 3. رعایت حقوق مردم، 4. توزیع عادلانه منابع، 5. برابری فرصتها، 6. همهشمولی و فراگیری، 7. تقویت سرمایه اجتماعی، 8. بسترسازی عدالت اجتماعی و شهروندی و 9. تقویت بنیان نهادهای خانوادگی و اجتماعی و… انجام پذیرد.
بنابراین در طرحهایی که برای توسعه شهری ارائه میشود، نادیدهگرفتن این مؤلفهها به معنی دورشدن از اخلاق اسلامی است.
شهرها را باید توسعه داد؛ اما خاطرات بافت قدیمی شهرها و خانههای سنتی را برهم نزد. سرسراهای قدیمی و ایوانهای آفتابگیر همراه با حیاطی دلباز و حوضی پر از ماهی روح حیات را به خانه و بهتبع آن به جامعه دمیدند که با حذفشان حذف فرهنگ و هویت ضربآهنگی شدیدتر یافت و بحران شهر را عمیقتر کرد.