به گفته مسئول روابط عمومی شرکت آب منطقهای اصفهان، هماکنون ورودی آب به سد زایندهرود 8,9دهم مترمکعب است و با توجه به حجم پایین بارشهای بالادست، این بارشها اثری بر ذخیره سد زایندهرود ندارند؛ چراکه ورودی سد زایندهرود 8,9 دهم مترمکعب بر ثانیه است. متأسفانه بارشهای حوضه زایندهرود و سرچشمههای کوهرنگ در مقایسه با مناطق شرق و شمال استان اصفهان آنچنان نبوده و موجب افزایش ذخیره سد زایندهرود نشده است؛ بنابراین بحران زایندهرود همچنان ادامه دارد.
عوامل مردمزا متهم ردیف اول خشکی زایندهرود
مشکل زایندهرود مشکل امروز و دیروز نیست، بلکه این معضل نزدیک به دو دهه است که گریبان اصفهان را گرفته و روزبهروز نیز عرصه را برای اصفهانیها تنگتر میکند؛ معضلی که شاید دســتکـاریهــای انسان در طبیعت مهمترین باعثوبانی پیدایش آن باشد.
بابک ابراهیمی، معاون برنامهریزی شرکت آب منطقهای اصفهان، عامل خشکی زایندهرود را در گفتوگو با ایسنا اینطور بیان کرده: «آنچه در کل کشور و همچنین در حوضه زایندهرود موجب خشکی رودخانهها شده، عوامل مردم زاست. این عوامل در نهایت موجب افزایش مصارف در بخشهای مختلف کشاورزی، شرب و صـنـعـت مـیشــود. اگرچه فعالیتهای فـنـیمـهنـدســـی مانند طرحهای آبخیزداری با هدف کنترل رسوب ورودی به سدها و جلوگیری از فرسایش خاک مورد تأکید است؛ اما فعالیتهای غیراصولی آبخیزداری با هدف کنترل آب و توسعه مصارف بــخــش کشاورزی، خود به یکی از عوامل مؤثر بر خشکی رودخانه تبدیل شده است. این قبیل فعالیتها در حوضــههـــای باز مانـنـد کــارون با رعایت برخی مبانی مفید است؛ اما حوضههای بستهای مانند زایندهرود میتواند باعث بارگذاری بیشتـر بر حوضه و در نـهـایــت خـشـکشـدن رودخانه و تالاب شود.»
حسین مرادی، عضو هیئتعلمی محیطزیـســت دانـشـگـــاه صـنـعتـــی اصفهان، نیز در همینباره با بیان اینکه تغییرات اقلیمی در سالهای اخیر تشدید شده است و به همین دلیل نیز میزان بارندگیها کاهش یافته یا اینکه با اختلال روبهرو شده، به «اصفهانزیبا» میگوید: «برای مثال، زمانی شاهد بارش بارانهای سیلآسا هستیم و زمان دیگر کاهش چشمگیر آن؛ البته این موضوعی جدید و ناشناختهای در فلات مرکزی ایران نیست و در طول تاریخ همواره وجود داشته است؛ منتهی اقوام ایرانی خودشان را با آن سازگار کرده بودند. اما آنچه در کنار شرایط اقلیمی موجب به وجود آمدن وضعیت کنونی شده، عدم مدیریت است.»
این مدرس دانشگاه صنعتی در ادامه بیان میکند: «کشورهای دیگر از تغییرات اقلیم به خوبی آگاه شدهاند و خودشان را با آن سازگار کردهاند و برنامههای مختلفی دراینباره تدارک دیدهاند؛ این درحالی است که کشور ما نهتنها خودش را برای تغییرات اقلیمی آماده نکرده که اصلا این تغییرات را پیشبینی نکرده و حتی همواره آن را انکار کرده است. درواقع مباحث زیستمحیطی به دلیل اینکه همواره انکار شده در کشور ما نسبت به سایر کشورها سالها دیرتر مطرح و پذیرفتهشده؛ یعنی زمانی که خود طبیعت این مسئله را به ما نشان داده است.»
عـضـو هـیـئـتعـلـمـی محیطزیست دانــشـگــــاه صنعتی اصفهان در بخش دیگری از سخنانش میافزاید: «حالا هم با اینکه مشکلات زیستمحیطی را پذیرفتهایم؛ اما هـمچنان ساختارهای اشتباه اصلاحنشده بسیاری وجود دارند. برای مثال، بارگذاری بیش از حد و انتقال آبهای بینحوضهای همچنان صورت میگیرد. درحالیکه اکنون طبیعت دیگر اجازه انتقال از کارون را نمیدهد؛ چراکه خود این حوضه نیز با مشکل روبهرو شده است. هیچکدام از این مسائل اتفاق تازه و جدیدی نبودهاند؛ اما دلیل همه این مشکلاتی که اکنون به وجود آمده، فقط بیتوجهی به نظرات متخصصان و کارشناسان و عدم بهکارگیری آنها در عرصههای مدیریتی است. بیمدیریتیها باعث شده اکنون چنین وضعیتی به وجود بیاید.»
اما آیا اکنون راهحلی برای برونرفت از وضعیت فعلی وجود دارد؟
مرادی در پاسخ به این پرسش میگوید: «وضعیت زایندهرود، مثل بیمار سرطانی است که بسیار دیر برای درمان مراجعه کرده و پزشک دیگر نمیتواند کاری برای او بکند و او را از مرگ نجات دهد.»
به گفته این استاد دانشگــاه، این شرایط چند قربانی دارد؛ اولازهمه محیطزیـسـت اســـت؛ چـراکـــه این شرایط باعث نابودی تالاب گاوخونی و زایندهرود میشود؛ چون بههرحال ما در جغرافیایی زندگی میکنیم که به شدت تحت تأثیر تغییرات اقلیمی قرار دارد و علاوه بر این، دستکاریهای انسانی در آن زیاد است. اما قربانی دوم، کشاورزی است؛ موضوعی که همواره نادیده گرفته شده است؛ زیرا بخش صنعت و شرب همیشه اهمیت بیشتری داشته است. علاوه بر این، ادامه روند کنونی باعث میشود تا مجبور به انتخاب آب شرب یا صنعت شویم؛ انتخابی که برای تصمیمگیرندگان یک دو راهی ایجاد میکند؛ انتخاب سودها و منافع اقتصادی یا امنیت اجتماعی مردم.
به خطر افتادن امنیت اجتماعی
مرادی میگوید: «اما در نهایت قربانی آخر، مباحث اجتماعی و به خطرافتادن امنیت اجتماعی است؛ اتفاقی که اکنون شاهد آن هستیم. برای مثال میبینیم که کشاورزان شرق مدام به این شرایط اعتراض میکنند یا شاهد تعارض بین استانهای خوزستان، یزد، اصفهان و چهارمحال و بختیاری هستیم. علاوه بر این، موضوع دیگری که معمولا به آن کمتر میپردازند، آسیبدیدن آثار باستانی و تمدن چندین و چند ساله است. بنابراین درمان این بیمار سرطانی راهحل کوتاهمدت ندارد و اتفاقا دارد قربانی هم میگیرد؛ یعنی طوری در این سالها برنامهریزی و مدیریت انجام شده که دیگر به این راحتیها اشتباهها جبران نخواهند شد.»
این استاد دانشگاه در ادامه سخنانش میافزاید: «برخی برای حل مشکلات به امید افزایش بارشها نشستهاند؛ اما مگر سال 1398 سال پربارشی نبود؟ پس چرا مشکل حل نشد؟ به این دلیل که مشکل بهصورت ریشهای حلنشده است. مثل بیمار سرطانی که برای درمان آن یک داروی جدید، اما با تأثیر کم تجویز میشود تا مرگ او کمی به تأخیر بیفتد. اما آیا تا به الان برای حل معضل زایندهرود، برداشت از حوضهها کاهش یافته است؟ آیا مصرف آب بهینه شده است؟ آیا در بالادست جلوی افزایش زمینهای زیر کشت در ارتفاعات گرفته شده است؟ آیا قانون و مصوبهای برای جلوگیری از توسعه این زمینها تدوین شده است؟ آیا مراکز صنعتی یا جمعیتی کنترل شدهاند؟ متأسفانه پاسخ همه این پرسشها خیر است.»
عضو هیئتعلمی محیطزیست دانشگاه صنعتی اصفهان افزود: «در کشور ما هنوز مفهوم آب مجازی در مدیریت جایی ندارد؛ درحالیکه خیلی از کشورها به خوبی این مفهوم را درک کردهاند؛ البته همه اینها به این معنا نیست که مشکل زایندهرود حل ناشدنی است؛ اما حل این مشکل، برای بلندمدت قطعا با هزینههای اجتماعی، اقتصادی و امنیتی زیادی روبهرو خواهد بود.»