از دیدگاه بوم شناختی، گسترش شهرها و مشکلات حاصل از آن موجب افزایش بروز نابرابریهای اجتماعی به ویژه نابرابریهای جنسیتی شده است. این پدیده با توجه به مردانه بودن طرحها و برنامه ریزیهای شهری و به دلیل دسترسی ضعیف به امکانات و خدمات شهری مناسب از کیفیت زندگی زنان به شدت کاسته است؛ همچنین افزایش کیفیت فراگیر زندگی شهری زنان در گروی کاهش نابرابریهای جنسیتی و افزایش فرصتهای برابر (جنسیتی، نسلی، طبقه اجتماعی، معلولان، گروههای شهروندی) است. از این رو با نادیده گرفتن نیازهای فضایی، مکانی و امنیتی زنان در شهر، محیطهای شهری به گونهای محیطهای جنسیتی ظاهر میشوند که برای آنها مخاطره آمیزند. به دنبال چنین تقسیم بندیهایی زنان از بهره مندی از فضاهای عمومی و به دنبال آن از فرایند مشارکت عمومی باز میمانند و جداسازی دنیای عمومی، کاری، قدرت اقتصادی و سیاسی از سکونت گاههای شهری به نوعی جداسازی زنان از فضاهای عمومی و بازگرداندن آنها به فضاهای خصوصی است.
عدالت جنسیتی و کیفیت زندگی در شهر
از جمله مباحث مهم دز عرصه کیفیت زندگی شهری زنان، تأمین عدالت جنسیتی و تأمین نیازهای ویژه زنان در فضای شهری است. طرح مقوله عدالت جنسیتی در فضای شهری بر طراحی و برنامه ریزی مناسب فضاهای شهری تاکید میکند. به گونهای که زنان نه تنها در فرایندهای تصمیم گیری و تصمیم سازی حضور داشته باشند؛ بلکه در طراحی و برنامه ریزی فضاهای شهری نیز باید به نیازها و الزامات خاص زنان و تفاوتهای زیستی، فرهنگی، اجتماعی و روانی آنها با مردان توجه شود. از این نظر خلاهای مربوط به دستیابی زنان به امکانات و خدمات مطلوب شهری از جمله موانع توسعه پایدار بوده و باعث کاهش کیفیت زندگی زنان میشود. عدالت جنسیتی در شهر و فرایند برنامه ریزی شهری مهم بوده و برخی از شاخصهای آن به شرح زیر است:
1. توجه به زنان به عنوان نوع انسان فارغ از ارزشگذاری ها و باورهای قومی، فرهنگی و سنتی که جایگاه زنان را به عنوان مخلوقاتی پایینتر از جنس مسلط با مردان می نگردند.
.2 برنامه ریزی و طراحی فضاهای عمومی شهرها بر اساس تفاوتهایی که به لحاظ زیستی، روحی، روانی و اجتماعی میان مردان و زنان وجود دارد نه بر اساس تدوین استاندارهایی که تفاوت میان زن و مرد را نادیده میانگارد.
.3 توجه به نیازها و شرایط خاص زنان در محیطهای شهری.