از شرق برلین تا شمال غرب اصفهان
در یکی از روزهای برفی و سرد برلین به پیشنهاد و با همراهی دوست هنرمند و معمارم، مهندس صبا بارانی، به دیدن یکی از جاذبههای گردشگری متفاوت پایتخت آلمان رفتیم. گالری سمت شرق برلین (East Side Gallery) در کنار رودخانه اشپیقی (Spree) در شرق شهر قرار داشت؛ ردیف 1316 کیلومتری از بقایای دیوار برلین را دیدیم که بر رویشان نقاشیهایی با مضامین مختلف کشیده بودند. ماجرای این جاذبه گردشگری هنری به سال 1989 بازمیگردد، وقتی دیوار برلین فروریخت و در سال 1991 با تلاش 118 هنرمند از 21 کشور دنیا و خلق بیش از 150 نقاشی بر دیواربومها، بزرگترین گالری روباز جهان (the largest open-air gallery) متولد شد. این مجموعه به سرعت لقب پربازدیدترین گالری برلین (the most visited gallery in Berlin) را هم به خود اختصاص داد. چند سال بعد یعنی در آخرین روزهای شهریور 1401 و در یکی از روزهای گرم و آفتابی گلپایگان به گروهی از دوستان اهل گردشگری پیشنهاد دادم که بعد از تجربه کباب گلپایگان، «تیمره» را هم ببینیم و گرچه آفتاب سوزان بود، راهی منطقه شدیم. با رسول مجیدی، مدیرعامل انجمن دوستداران تیمره و رئیس کمیسیون گردشگری اتاق بازرگانی گلپایگان، تماس گرفتم و او ما را به دیدار مجموعهای راهنمایی کرد که میتوانم عنوان یکی از بزرگترین گالریهای روباز جهان یا حتی یکی از بزرگترین گالریهای باستانی روباز جهان (one of the largest ancient open-air gallery) را برایش به کار ببرم!
تپهنوردی به تماشای نقاشیهایی بر بومهای سنگی
از گلپایگان به سمت منطقه تیمره (Teymare) رفتیم. اولین نشانه رسیدنمان، تابلوهایی بودند که بر اولی نوشته شده بود: «به سایت جهانی سنگنگارههای تیمره تنگه غرقاب گلپایگان، بزرگترین و کاملترین مجموعه سنگنگارههای ایران خوش آمدید (welcome to the world-wide site of Golpayegan Gharghab gorge, Irans largest and most complete collection of petroglyphs)». کمی جلوتر بر تابلوی سنگی هم نوشته بودند: «سنگنگارههای تاریخی (towards the historical petroglyphs)» وقتی بالاخره به ابتدای منطقه سنگنگارهها رسیدیم و کمکم نقاشیها در معرض دید قرار گرفتند، صداهای ذوقزده همراهان به گوش رسید که داشتند یکی یکی نقاشیها را میدیدند و با تعجب براندازشان میکردند.در کنار یکی از زیباترین بومهای سنگی ایستادیم تا رسول مجیدی، راهنمای گردشگری گلپایگان، خوانسار و خمین، برایمان اولین توضیحات را بیان کند: «منطقه وسیعی بین سه استان اصفهان، مرکزی و لرستان از دوره هخامنشیان به بعد به نام تیمره شناخته شده است و در کتب تاریخی ردپای این منطقه را میبینیم. از سال 1389 شمسی این منطقه بین روستای غرقاب گلپایگان و مزاین خمین ثبت ملی شد آن هم با 300 هزار بوم سنگی! که فقط دوهزارتا از آن روی همین تپه است.» از اینجا بود که شگفتیها، بیشتر و پرسشهایمان آغاز شد.مجیدی ادامه داد: «سال 72 اهالی غرقاب با توجه به این که دیدند سنگنگارهها خیلی زیاد است، مشکوک میشوند و دنبال متخصصی میگردند که از او بتوانند درباره منطقه بپرسند. به دکتر مرتضی فرهادی، متولد خمین، میرسند. او به منطقه میآید و اولین بار هم به همین تپه میرسد. میگوید: اینها کار چوپانان و دهقانان است. ارزش هنری دارد، ولی ارزش تاریخی ندارد. او سپس در کلاسش در دانشگاه تهران هم این موضوع را مطرح میکند. یک نفر به نام خانم حسینی، متولد گلپایگان، در این کلاس بوده بعدا به همراه پدرش به منطقه میآید و در بازدیدهایش به کتیبههایی از دورههای ساسانی و قاجاری و سلجوقی و صفوی برمیخورد. جلسه بعد، در کلاسش در دانشگاه تهران عکس این کتیبهها را به استاد نشان میدهد و میخواهد که بازخوانی کند. استاد میپرسد که مگر کتیبه بود؟! دکتر فرهادی برمیگردد به منطقه و ذهنیت چوپانی و دهقانی بودنش فرو میریزد و کتابی به نام «موزههایی در باد» را مینویسد.»
قدمتسنجی از 9 تا 40 هزار سال!
از مجیدی درباره قدمت نقاشیها پرسیدیم و او پاسخ داد: «دکتر فرهادی در آن کتاب قدمت بومها را 12 هزار سال ذکر کرد. از طرفی باستانشناسان میراث فرهنگی که آکادمیک کار میکنند، قدمت اینها را 9هزار سال ذکر کردهاند. باستانشناسانی که خودشان میگویند «ما روسطحی کار میکنیم»، قدمت 40هزار سال را هم در نظر گرفتهاند و در همین زمینه دکتر ناصریفرد کتابی هم نوشته است. اما حرف باستانشناسان میراث فرهنگی ملاک قرار میگیرد؛ بنابراین 9 هزار سال را در نظر میگیریم. قدیمیترین نقشی هم که پیدا کردیم و به صورت آکادمیک در سال گذشته با پژوهشکده میراث فرهنگی پژوهشهایش انجام شد، 9هزار سال قدمت دارد و البته میرسیم به یادگارینویسیهای جدید!»در منطقه گشتیم و مهمترین و زیباترین نقاشیها بر بومهای سنگی را تماشا کردیم. به روایت مجیدی دستگاهی را که بتوان دقیق قدمت نقاشیها را ارزیابی کرد، متأسفانه تقریبا در ایران نداریم؛ بنابراین قدمتسنجی بر اساس پوشش و ابزار و روایت نقاشی و آثار یافتشده در منطقه، انجام شده است.
بومخوانی؛ بزکوهی، جوجهتیغی، خرگوش، ببر، آهو و هزار و یک روایت
درباره نقش بومها هم پرسیدیم و رسول مجیدی توضیح داد که بر 70 درصد بومهای سنگی، نقش بز کوهی را میبینیم که نشانه فراوانی نعمت در منطقه است. سه نوع بز کوهی، نقش شکار، اسب، ببر، نمادهای حکومتی در منطقه، شتر تککوهان، شتر دوکوهانه، صحنه جنگ و… در این نقاشیها دیده میشوند.جلوی یکی از بومها ایستادیم و مجیدی توضیح داد: «انسانی را میبینید که دارد قوچ کوهی را شکار میکند. علاوه بر این که دارد شکار را نشان میدهد میگوید من آدم هوشمندی هستم. دارم شکار را با کمان میزنم و تواناییام زیاد است و ایستاده روی اسبم دارم قوچ کوهی را میزنم! یک نفر هم در این درگیری کشته شده برای همین برعکس روی اسب کشیدهاند. نمادهای حکومتی را میبینید که تکرار شده و یک سری از نمادها هم رمزگشایی شدهاند. برخی از نقوش قدمت بیشتری دارند و کمکم دارند از بین میروند.»
کمی جلوتر روی یک بوم سنگی دیگر انسانهایی را دیدیم که دست به دست هم دادهاند و درحال پایکوبی هستند. بازهم در منطقه میگردیم و به بومی میرسیم که بر رویش نماد همای سعادت یا زبان مشترک جهانی حک شده؛ همان نقشی که معماری سر در دانشگاه تهران از آن الهام گرفته و ساخته شده است و پیامش این است که کسانی که وارد دانشگاه تهران میشوند در راه سعادت و خوشبختی قدم برداشتهاند. آنطور که مجیدی میگوید، این نماد قدمت زیادی دارد؛ کوزههایی در مجارستان پیدا شدند با همین نماد و کلوچهای در ترکیه پخته میشود با نام «کلوچه سعادت» با همین نماد. سردر برخی از کلیساها هم همین نماد دیده میشود.قدم زدیم و درست شبیه این بود که داریم در یک گالری راه میرویم و تک به تک آثار را میبینیم و به کمک راهنما، خوانش میکنیم؛ یک تجربه ویژه گردشگری هنر و تاریخ! هنرمندانی در هزارههای پیش، نقوشی را خلق کردهاند تا پیامهایی را به «دیگرانی» که نمیدانستند چه کسانی هستند، منتقل کنند و این پیامها میتوانستند «راهنما» و «نجاتدهنده» و «انتقالدهنده تجربه» باشند. مثلا وقتی بزی با شاخهای زیاد میکشیدند خبر از وفور آب و رودخانه در منطقه میدادند. در جایی دیگر انسانهایی با چماق سنگی شیری را از پا درآوردهاند و بعد، با غرور دست به کمر زدهاند. چرا؟ چون کار بسیار سختی بود و ابزاری نداشتهاند. حتی گاهی برای گرفتن یک قوچ چند نفر کشته میشدند.بوم بعدی که شاهد خوانشش هستیم، بومی است شامل یک انسان سوار بر اسب، غلامش افسار اسب را گرفته بود و میخواستند شکار کنند. مجیدی برایمان این گونه توضیح داد: «سه یوز ایرانی را میبینید که دارند گراز را شکار میکنند. پیامش این است که گراز حقهباز است؛ برای شکارش با تمام تجهیزات برو. من سه تا یوز بردهام برای شکار یک گراز! در یوم دیگری میبینیم که یک بز شکار کردهاند و یک یوز رفته شکار را آورده. یوزها را رام میکردهاند. اگر یوز خودش شکار بز کرده بود قاعدتا باید از گردن شکار را میگرفت؛ اما در تمام صحنههای شکاری که اینجا میبینیم یوز، کمر شکار را گرفته و نشان میدهد که شکار کار شکارچی بوده و یوز فقط آورنده است.»نقشهای خردمندانه و هنرمندانه، شما را شگفتزده میکنند؛ این روایت مجیدی است از نقاشیها. او تأکید دارد که همین الان هم نقشاندازی چنین طرحهایی بسیار سخت است.
زن شکارچی بر بوم سنگی
بر یکی از بومهای مهم منطقه روایت عجیبی میبینیم؛ زنی که رو به شرق دارد، کمانی کشیده و در حال شکار بز کوهی است. کمی پایینتر، بر بوم دیگری، نقش دیگری از زن کمانبهدست میبینیم. نقوش را تماشا میکنم و به یاد روایت سفرنامهنویسان فرنگی از زنان دربار اصفهان صفوی میافتم، وقتی چابکی و تبحرشان در اسبسواری و شکار، سفرا و سفرنامهنویسان را حیرت زده کرده بود.
کتیبههای سلجوقی و ساسانی در گالری روباز جهانی
اولین کتیبهای که با راهنمایی رسول مجیدی دیدیم، کتیبهای بود که به گفته او به دوره سلجوقیان میرسید. دلیلش هم تاریخی بود که بر آن نوشته بودند؛ 532 ه.ق. دستور ساخت یک قلعه (که از آن جز خاک نمانده) بر این کتیبه نوشته شده. معنی کتیبه این است: «اسنی و ثالث و الخمسین مع. سابقالدوله علی ابن موسی دستور داد به ساخت رباط که خدا بیمرزد پدر و مادرش و جمیع مسلمین را». سپس جای خالی کتیبه دیگری را دیدیم که به تازگی دزدیده شد و بعد پیدا شد و حالا در اداره میراث فرهنگی گلپایگان نگهداری میشود. سال 1387 سنگی که کتیبه دوره ساسانی را بر خود داشت، برش داده و کتیبه را جدا کردهاند! این در حالی است که این بومهای سنگی فقط وقتی در جای خود باشند استحکام دارند و اگر جدا شوند، به مرور خرد میشوند. در آن کتیبه به خط پهلوی آمده: «سه چیز را پاس بدار؛ آب و خاک و آتش!»
نقشه 300 هزار بوم سنگی تیمره، به سعی رسول مجیدی
قدم به قدم در منطقه پیش رفتیم و بر هر بوم سنگی روایت منحصربهفردی دیدیم. روی برخی از بومها هم البته اسامی مختلفی بود یادآور وندالیسم! افرادی آمده بودند تا نامشان را در کنار نقاشیهای چندهزارساله حک کنند به امید آنکه از وجود فانی و احتمالا بهدردنخورشان (!) چیزی برجای بماند!رسول مجیدی اما حالا سالهاست به عنوان دیدبان و حافظ این بومهای سنگی در منطقه فعالیت میکند و در صفحه اینستاگرامش به آدرس (Instagram.com/rasoul.trips) سعی دارد آگاهی عمومی را نسبت به این منطقه بالا ببرد. خودش در میانه بازدید توضیح داد: «300 هزار بوم سنگی اینجا را تک به تک نقطهزنی و شناسایی کردهام، عکس گرفتهام و نقشهاش را آمادهکردهام. بدون این که هزار تومان از جایی بودجه گرفته باشم. نمونه این منطقه را در یوتای آمریکا داریم با یکدهم این نقوش و قدمت پایینتر، ثبت جهانی شده. قرقیزستان و عربستان هم چنین مناطقی دارند و با تعداد خیلی کمتر ولی ثبت جهانی کردهاند. اما اینجا رها شده! تا شش ماه پیش داشتیم با معادن میجنگیدیم تا جلوی تخریب گرفته شود. گردشگران برزیلی و هلندی و آلمانی که آمده بودند نیم ساعته اینجا را ببینند، خیلی بیشتر ماندهاند و حتی در منطقه کمپ کردهاند و دوباره بارها برگشتهاند. یک گروه گردشگران ترک داشتم که میگفتند ما هر بار آمدیم ایران، شگفت زده شدیم و این بار از دیدن تیمره طور دیگری متعجب شدیم.»
از فرانسه و اسپانیا تا اصفهان و لرستان
به روایت رسول مجیدی در کتابهای طبیعتگردی همه از آلتامیرا (Cueva de Altamira) در شمال اسپانیا و لاسکو (Lascaux) در جنوب غربی فرانسه (با نقاشیهایی به قدمت 70 هزار سال) و غارهای دیگر که چنین نقوشی را دارند، مثال میزنند؛ در حالی که در کشور خودمان هم چنین نقوشی را داریم. غار میرملاس در استان لرستان (با نقاشیهایی به قدمت 50هزار سال) یکی از این نمونههاست.
آثار هنری در تیمره چطور خلق شدند؟
به روایت مجیدی، در تیمره نقوش با استفاده از سنگ سلیس، شاخ حیوانات و فلزات روی این سنگها کشیده میشدند. در حالی که نقوشی که در غارها هستند با عصاره گیاهان، خون حیوانات وزغال اخته روی دیوارها کشیده میشدند. برای همین آنها رنگی و قدیمیتر هستند. نکته دیگری که درباره نوع نقشاندازی شنیدیم، این بود که برخی از نقوش به صورت پیکسلی (نقطه نقطه) ضربه میزدند و نقش را ایجاد میکردند، برخی دیگر کششی و حجیمتر بودهاند. بومها هم سنگهای آتشفشانی هستند و نشان میدهند که 4.5 میلیون سال پیش در این منطقه آتشفشان رخ داده است. کمی بالاتر سنگها گرانیت میشوند و اصلا نمیشود رویشان نقاشی کشید.
از مقابله با کذبنویسیها تا تلاش برای ثبت جهانی تیمره
باز هم به گردشمان ادامه میدهیم و به روایتی از شکار میرسیم. برخیها از نقشی که در این بوم هست به عنوان شکار دایناسور یاد کردهاند، در حالی که به روایت مجیدی چنین موضوعی از ریشه غلط است؛ چون انسان هیچ وقت دایناسور را ندیده و این نقش هم یک جوجه تیغی است که در منطقه به وفور وجود دارد. به گفته رسول مجیدی همین تأویلها و تفسیرها و کذبگوییها باعث غریبافتادن تیمره شده و اعتماد مخاطبان را زیر سؤال برده است.«کذبنویسی ها باعث شد که پژوهشکده سمت منطقه نیاید. سه سال پیش من دو ساعت پشت در اتاق آقای مسیب امیری منتظر ماندم ولی بعد که آمد و منطقه را دید، قرار بود سه روز کار باستانشناسی انجام شود و بودجهای هم ندیده بودند. اما آنقدر منطقه شگفتانگیز بود که آقای دکتر اکبری دو ماه با تیمش ماند و کار کردند.» این روایت رسوال مجیدی است از اتفاقی که در این سالها برای تیمره رخ داده است.حالا هنوز وقتی در منطقه میچرخیم، ردپای حفاریهای غیرمجاز در منطقه دیده میشود و این هم بلای دیگری است برای منطقه. حتی قبرهای تاریخی هم در منطقه دیده میشوند و خب این مسئله دیگری است که پای حفاران غیرمجاز را به منطقه کشانده است.مجیدی البته از حضور قریبالوقوع نماینده ایران در یونسکو در حوزه ثبت ژئوپارکها، خبر داد؛ اتفاقی که قرار است مقدمات ثبت جهانی منطقه را فراهم کند.به روایت او مدیران دو اداره کل میراث فرهنگی استانهای مرکزی و اصفهان باید با هم به وفاقی برسند و برای ثبت جهانی تلاش کنند. سه سال پیش هم تلاشهایی در این زمینه انجام شده بود؛ اما «تیمره یکی از مناطق باستانی باارزش ایران است که متأسفانه خیلی غریب افتاده است؛ نه برای حفظ و نگهداریاش کاری انجام میدهیم و نه برای ثبتش. خیلی دوست دارم که مردم و مسئولان دست به دست هم بدهند که این منطقه هر چه زودتر، ثبت جهانی شود و ارزآوری برای کشورمان داشته باشد. گردشگران خارجی که میآیند و دوباره برمیگردند نوید دادهاند که اگر اینجا جزو آثار ثبت جهانی یونسکو باشد، سالیانه میلیونها نفر برای دیدنش به کشور ما میآیند.»
تیمره در مقالات علمی و رسانهها
«موزههایی در باد: معرفی مجموعه عظیم سنگنگارههای نو یافته تیمره» عنوان مقالهای بود به قلم دکتر مرتضی فرهادی، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، که در پاییز و زمستان 1374 در نشریه علوم اجتماعی (دانشگاه علامه طباطبایی) منتشر شد و دو سال بعد هم دوباره به قلم خود او مقاله دیگری در همین نشریه منتشر شد، این بار با عنوان «گمانهها و چون و چراهایی بر دیدگریهای نقوش صخرهای تیمره». آبان 1394 لیلا کریمی، دانشجوی کارشناسی ارشد باستانشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرکز، مقالهای را با عنوان «بررسی نمادها و نقوش سنگنگارههای تیمره» در دومین همایش ملی باستانشناسی ایران ارائه کرد که نتیجه پژوهش بر 21هزار سنگنگاره محوطههای سیویکگانه تیمره است. 26 تیر سال گذشته هم کارزاری با عنوان «درخواست نجات منطقه باستانی تیمره» به مدت یکماه منتشر شد و بیش از پنجهزار نفر آن را امضا کردند. اردیبهشت امسال هم روزنامه «پیام ما» در گزارشی به قلم فروغ فکری، نوشت: «اهالی تیمره حالا بعد از سه سال تلاش خوشحالاند. آنها بالاخره توانستند فعالیت دو معدن سیلیس گلپایگان را متوقف کنند و حالا در تلاشاند تا معدن سیلیس خمین هم دست از کار بکشد. مجوز صادره توسط سازمان صنعت، معدن و تجارت به مساحت حدود ۱۴۰۰ هکتار صادر شده است که تاکنون با پیگیریهای صورتگرفته حدود ۵۰۰ هکتار آن بهخاطر تداخل با سنگنگارهها از حیطه انتفاع خارج شده است. از سازمان صادرکننده مجوز میخواهیم که برای حفظ آثار تاریخی و منظر بصری منطقه، مجوز یادشده را باطل کند. از جمله دیگر مواردی که سالهای گذشته سنگنگارههای تیمره را در معرض نابودی قرار داد، تونل انتقال آب از سرشاخههای رود دز به قم بود. آنطور که مدیرعامل انجمن دوستداران تیمره میگوید ماجرای این تونل و انتقال آب به قبل انقلاب برمیگردد. اولین سد خاکی هم در همان سالها در این منطقه زده شد تا آب شیرین را از سمت کوههای اشترانکوه به گلپایگان و شهرهای دیگر انتقال دهد. بعد از انقلاب گفتند یک سد و تونل انتقال دیگر هم باید ساخته شود. «روستای کوچری» را تخلیه کردند و سد دوم گلپایگان را ساختند و قرار شد باقی آب به قم برسد. اما حقابه کشاورزی و محیط زیست هم داده نشد و در عین حال سنگنگارههای زیادی نابود شدند.» اما پس از جستوجوهای رسانهای و بازدید از این منطقه و شنیدن صحبتهای راهنمای تخصصی منطقه، نکتهای که میتوان به وضوح بر آن تأکید کرد، لزوم انجام پژوهشهای بیشتر و دقیقتر موضوعی بر سنگنگارههای این منطقه است. به عبارتی تیمره، یکی از مناطق بکر مطالعاتی در حوزه پژوهشهای باستانشناسی، هنری، تاریخی، فرهنگی، ایرانشناسی و اجتماعی است.