شب یلدا داستان زندگی مردیست با بازی محمدرضا فروتن که حوادث و وقایع زندگی او را به شبی تیره و تار رسانده و گویی این شب سر صبح شدن ندارد. همسر و فرزندش از ایران مهاجرت کردهاند و حال با افسردگی و سرخوردگی از فضای موجود در کشور بههمراه احتمال خیانت همسرش در خارج از کشور روبهروست. فضای تیره و تاری که پرسوناژ اصلی داستان را به مرز سرگشتگی و حتی جنون رسانده است. یادآوری خاطرات گذشته و سیر حوادث پیش رو از فیلم شب یلدا روایتی تلخ و تیره ساخته است که اگرچه اثری بهغایت خوشساخت و دقیق و عمیق است، اما تماشای آنرا سخت میکند.
شب یلدای شخصیت اصلی فیلم اما بالاخره به روز روشن و فردایی بهتر ختم میشود؛ درست مثل تمام شبهای یلدای دیگر؛ اما داستان فیلم پیام روشن و مشخصی دارد، پیامی که از زبان پریا گفته میشود: هیچ چیز یکروزه و یکشبه اتفاق نمیافته؛ نه عشق، نه نفرت. همه چیز برمیگرده به قبل و قبلتر و باز هم قبلتر! حرف مهمی که از زبان پریا بیان میشود با دیالوگ بینظیر دیگری کامل میشود: زخمهای آدم سرمایه است. حامد سرمایهات رو با این و اون تقسیم نکن، داد نکش، هوار نکش، آروم و بیسر و صدا همه چیز رو تحمل کن… .
حامدِ فیلم پوراحمد اما در شب طولانی عمرش بالاخره هوار میکشد. داد میزند. آواز میخواند و اعتراض میکند به سرنوشتش که در آتش و بحران حوادث روزگار در حال سوختن است.
از ساخت فیلم شب یلدا حالا حدود بیست سال میگذرد؛ بااینحال هنوز فیلمی تازه و سرپاست. هنوز حرفش نو است،حرفی که هنوز هم میتوان آنرا نو به نو به زبان آورد.