مرشد شما چند سال دارید؟
من متولد پانزدهم تیرماه یک هزار و سیصد و یازده هستم.
کجا متولد شدید؟
در دهنوی مبارکه متولد شدم، همین خانه که الان در آن نشستهام، خانه پدری من است. در این خانه به دنیا آمدم و الان هم در همین خانه هستم تا از دنیا بروم. خانه ما کنار مسجد صاحبالزمان است. ما همسایه این مسجد هستیم.
شغل پدرتان چه بود؟
پدرم درویش و مداح بود و البته که اندکی کشاورزی میکرد. پدربزرگم هم درویش بود.
پدرتان هم پردهخوانی میکرد؟
بله پدرم زمستانها به خوزستان میرفت و آنجا پردهخوانی میکرد و بهار و تابستان در دهنو بود و اطراف دهنو و اصفهان و شهرکرد پردهخوانی میکرد. شغلش پردهخوانی بود.
شما از چندسالگی پردهخوانی را شروع کردید؟
من هفت سالم بود که پدرم میخواست به خوزستان برود، از راه بختیاری با اسب رفت. اذان صبح من را از خواب بیدار کرد و نمازش را خواند. هوا هم خیلی سرد بود. یک بقچه در خورجین اسبش گذاشت و از خانه بیرون رفتیم و یک ماه بعد شب عید به خانه برگشتیم. پدرم در تمام خوزستان مثل ایذه و مال امیر و مسجدسلیمان و هفتگل و رامهرمز میرفت و پردهخوانی میکرد و همه مردم او را میشناختند. من از هفتسالگی پردهخوانی را شروع کردم و تا الان که 89 سال دارم یا علی1 و یا حسین و یا ابوالفضل گفتم و به همه مردم دعا میکنم.
پس پردهخوانی را از پدرتان یاد گرفتید؟
بله از پدرم یاد گرفتم. جد و آباد ما پردهخوان بودند. پدرم، پدربزرگم، عمویم و پسرعموهایم همه پردهخوانی میکردند و یا علی و یا حسین میگفتند.
اسم مرحوم پدرتان چه بود؟
اسم پدرم حاج نورالله بود.
و اسم پدربزرگتان؟
پدربزرگم درویش حسین.
پدرتان چه سالی فوت شدند؟
پدرم سال 1340 فوت شدند و همراه با قبر برادرش درویش حاج علی نصوحی در تکیه زرگرهای تخت فولاد اصفهان به خاک سپردهشدهاند. مادرم که خانهداری میکرد 40 سال است فوتشده و قبرش در دهنوست.
پردهخوانیهای پدربزرگتان را هم به خاطر دارید؟
پدربزرگم را ندیدهام.
پدربزرگتان کجا مدفون شدند؟
درویش حسین در دهنو دفن شدند اما اینجا را صاف کردند و دیگر اثری از قبرشان نیست.
چند خواهر و برادر هستید؟
پنج خواهر و سه برادر داشتم که همگی فوت کردهاند و فقط من ماندهام. برادرهایم درویش حسین و رحمتالله از من کوچکتر بودند و از دنیا رفتند. از این پدر عزیز و مادر فقط من ماندهام.
موضوعها پردهخوانی شما چیست؟
مصیبت، روضه، شجاعت ابوالفضل، شجاعت حر، شجاعت حضرت قاسم، شجاعت امام حسین (ع)، شجاعت علیاکبر، شجاعت حضرت قاسم. هرکسی هرچه طالب بود به ما میگوید بخوان و ما هم میخوانیم. هم روضه و هم شجاعتشان را میخوانیم. داستانهای علی و فرزندان علی را میگویم، مثلا شب عید غدیر من را میبرند و غدیریه میخوانم و مداحی میکنم یا ماه محرم در مجلسهای عزاداری مداحی و روضهخوانی میکنم یا علی میگویم یا حسین میگویم.
شما کدام موضوع را بیشتر دوست دارید؟
همهشان را دوست دارم. من خیلی به پردهخوانی علاقه دارم، خیلی به خانواده مولا امیرالمؤمنین علاقه دارم.
پردهها را چه کسی نقاشی میکرد؟
یک فردی در دهنو بود به اسم «میرزا محمدباقر نقاشباشی» که الان هم اولاد او، عکسش را اول فلکه دهنو زدهاند. نقاشباشی پردهکشی میکرد و الان پردههایش آنتیک است. اسم نقاشباشی معروف است و همه او را میشناسند. او هم فوتشده است. یک نفر هم در اصفهان بود به اسم «میرزا عبدالله مصور» که نقاشی پردهها را میکشید و او هم فوتشده است.
پس الان در دهنو کسی نیست که پرده بکشد؟
دیگر در دهنو کسی نیست که پرده بکشد و پرده بخواند. فقط من یک نفر ماندهام.
شما الان پرده نقاشی شده از چه کسی را دارید که با آن پردهخوانی میکنید؟
میرزا محمدباقر نقاشباشی با پدرم دوست بود و یکی از پردههایش را داشت که من در همان سالی که پدرم فوت کرد یعنی سال 1340 بنا به وصیت پدرم این پرده را به مشهد بردم و وقف حرم امام رضا (ع) کردم و الان نمیدانم هست یا نیست و اطلاعی از آن ندارم.
روی این پرده بهشت و جهنم و صفحه مخالفین و موافقین و جنگ حضرت ابوالفضل نقاشی شده بود. الان یک پرده دارم از یک نقاش شیرازی که اسمش را نمیدانم و البته تصویری از نقاشی اصلی او است.
چند تا فرزند دارید؟
پنجتا دختر و سه تا پسر دارم که البته چهارتا پسر داشتم و خدا یکی از آنها را از من گرفت. آنها پردهخوانی نمیکنند، پسر بزرگ دبیر ریاضی است و دو پسر دیگرم شاپور جدید مشغول کار هستند.
نوههایتان هم علاقه ندارند؟
نه، نوه هم دارم، اما پردهخوانی نمیکنند و دنبال شغل هستند.
خاطرتان هست چه کسانی در دهنو پردهخوانی میکردند؟
بیست نفر بودند که در دهنو پردهخوانی میکردند که من همهشان را یادم نیست، همهشان از دنیا رفتهاند و تنها کسی که مانده من هستم. دیگر در دهنو هیچکس دیگری پردهخوانی نمیکند، قبلا بودند اما همه مردند و الان فقط من هستم.پدربزرگم درویش حسین، پدرم درویش نورالله نصوحی، عمویم حاج علی، پسرعموهایم ابراهیم و حسن و بهرام همه پردهخوانی میکردند، خانوادههای نصوحی، ایزدی، یزدانی و فروغی، پردهخوان و درویش و مداح بودند. حاج علی، ابراهیم، مشهدی عزیز، حاج اسماعیل، کلقنبر، نادعلی فروغی، عزیز الله.
چرا کسی کار شما را ادامه نداد؟
چه عرض کنم. یا دوست نداشتند یا نخواستند یا رفتند در کارهای دیگر.
کدام شهرها پردهخوانی کردید؟
اصفهان، اهواز، ایذه، مسجدسلیمان، مال میر، شیراز، شهرکرد و خیلی از شهرهای دیگر که یادم نیست.
در دهنو بیشتر کجا پردهخوانی میکنید؟
در مسجد صاحبالزمان.
خاطرهای از پردهخوانی دارید که برایتان جالب بوده باشد؟
همه خاطرههای من از پردهخوانی شیرین است، پردهخوانی ما همهاش شیرین است. هرجایی رفتم کسی نگفت این را بگو و آن را نگو و چرا این راه را میروی. همه از کارم خوشحال بودند. مدح علی همهاش شیرین است، همهاش از هم بهتر است. هرکجا پردهخوانی کردم قدردانی کردند.
پردهها در چه اندازهای هستند؟
یک متر تا یک متر و نیم در سه متر.
و جنسشان چیست؟
پارچه چلواری است که بیم میدهند و روی آن نقاشی میکنند.
پردهخوانی در دهنو یک آیین قدیمی است؟
بله در دهنو از وقتیکه خدا بندهاش را آفرید پردهخوانی هم بود. سابقه دهنو در پردهخوانی خیلی زیاد است، خیلی پردهخوان داشته، اما همه مردند و فقط من یک نفر ماندهام.
مداحی با پردهخوانی چه فرقی دارد؟
فرق نمیکند، بعضیها مداح هستند و پردهخوانی نمیدانند، اما همهشان مداح هستند و مدح مولا میخوانند. درویش هم مداح است. پردهخوان هم مداح است. آنکه با پرده و بیپرده میخواند مداح است و مدح مولا میخوانند.
با نقالی چه فرقی دارد؟
به کار ما تقریبا نقالی هم میگویند. هر دو حکایت هستند، همهشان مداحی است، هم روضه دارد هم شجاعت، همهچیز دارد.
شاهنامه هم میخوانید؟
شاهنامه خیر. فقط در مورد مولا و فرزندان مولا.
در قهوهخانهها پردهخوانی کردید؟
نه در قهوهخانهها کار نکردم.
نقاشیهای پردهخوانی شما با نقاشیهای قهوهخانهای فرق دارد؟
نقاشیهای روی پرده عکسهای امامان است، مولا علی، حضرت ابوالفضل، علیاکبر و امام حسین است و نقاشیهای قهوهخانهای فرق میکند.
صدای خوب یکی از ویژگیهای پردهخوان است؟
فرق میکند، بعضیهایشان صدای سنگینتری دارند.
از روی کاغذ هم میخوانید؟
نه همه مدحهای پردهخوانی بدون کاغذ است و از حفظ میخوانم. هیچوقت کاغذ دستمان نمیگیریم و مداحی کنیم. از بچگی حفظ کردهام و برای اجرای هر مدحی آمادگی دارم. هرکسی هر مدحی بخواهد حفظ هستم.
موقع پردهخوانی، پرده را عوض میکنید یا نه؟
یک پرده داریم و عوض نمیکنیم. چون دیگر امروز نقاش نیست که پرده بکشد. پردههای ما مال قدیم است.
وقتی با پدرتان پرده میخواندید حکایتهایتان متفاوت بود؟
پدرم پای پرده یک حکایت میگفت و من یک حکایت دیگر. هردو یک حکایت را نمیگفتیم.
شغل دیگری ندارید؟
شغل دیگری ندارم. فقط در خانه نشستم و عبادت میکنم.
کشکول دارید، درست است؟
بله کشکول مال درویش است. کشکول را میگذاریم پای پرده و هرکس دلش خواست به ما پولی بدهد در این کشکول میاندازد. به کسی نمیگوییم چیزی به ما بدهد. هرکسی به دلش برات میشد پولی میدهد. من هرجایی رفتم محض الی الله رفتم و محض الی الله خواندم و فقط از خدا رزق خواستم و خدا هم تا الان رسانده است.
موقع پردهخوانی لباس خاصی دارید؟
لباس سفید بلند میپوشم و کلاه تاج روی سرم میگذارم و رشمه به تنم میبندم که یک نوع شال مشکی پشمی است و خودمان درست میکنیم و یک رشمه هم به سرم میبندم و پای پرده میایستم. این لباسی که میپوشم لباس نیستی است، لباس مردههاست، لباس بلند سفید لباس مردههاست. از همان بچگی هر وقت که پردهخوانی میکردیم تا الان لباس سفید میپوشیدیم: رشمه.
از عصا هم استفاده میکنید؟
بله عصا را روی زمین میگذاریم، حائل ماست، پایمان است. عصا را دستمان میگیریم و عکسهای مخالفان را با عصا نشان میدهیم مثلا میگوییم او کیست ولی عصا را روی صورتهای امام نمیگذاریم، روی صورتهای مخالفان میگذاریم.
از کارهایتان نواری ضبط کردید؟
خودم نه اما هر جا رفتم و هرکجا یا علی گفتم و پردهخوانی کردم دیگران از ما نوار جمع کردهاند.
در دهنو همه شما را میشناسند. شما را درویش صدا میزنند؟
از اول دهنو تا آخر دهنو، زن و مرد من را میشناسند. صدایم میکنند درویش، درویش اسماعیل، مرشد اسماعیل، حاج اسماعیل، کل اسماعیل، هرکس یکجور صدایم میکند.
چرا درویش؟
درویش یعنی نیستی، ما ادعای هستی نمیکنیم. درویشی یعنی دور شو از مال دنیا.
هرکه درویشِ شاه مردان است
اگر از جان گذشت مَرد آن است
ور نه خود را به اولیا بستن
این هنر نیست کار دزدان است
هر منم گفت در طریقت عشق
نیست درویش بلکه شیطان است.
پردهخوانی را با چه چیزی شروع میکنید؟
با اسم خدا شروع میکنیم.
بسمالله الرحمن الرحیم.
یا رحمان و یا رحیم.
و با چه چیزی به پایان میرسانید؟
با دعا برای سلامتی همه مردم. به همه مردم دعا میکنیم، دعای عاقبتبهخیری. دعای ما برای همه مردم همین است. بهتر از عاقبتبهخیری چیزی نیست.
چه انتظاری از مسئولان دارید؟
انتظاری ندارم. انشاءالله همه مردم خوششان باشد، انشاءالله راحت باشند، مریض نشوند. دعاگوی همه بودیم و هستم.
مسئولان به شما سر میزنند؟
بعضیهایشان میآیند، آنهایی که جلوتر با ما دوست بودند و برای آنها خواندیم و مداحی کردیم، گاهی به ما سر میزنند و احوالی میپرسند.
بزرگترین تجربه و درس شما چیست؟
باقیات و صالحات و ایمان. من در تمام زندگیام فقط پردهخوانی میکردم. زندگی عادی داشتم. ثروتی به هم نزدم فقط یک نانی خدا رسانده و ما خوردیم و یا علی گفتیم.
به جوانان چه نصیحتی دارید؟
با دوستان مروت
با دشمنان مدارا.