اما نقطه قوت «اول شخص مفرد» که وجه تمایز آن از آثار پیشین است، حضور بازتابی از درونمایه متن، در تمامی عناصر اجراست. اشاره به فردیت و تنهایی انسان در صحنه زیستن که گویی راهی جز حضور منفرد همان «اول شخص مفرد » بر روی صحنه تئاتر و به دوش کشیدن تمام بار اجرایی متن را، برای او باقی نمیگذارد. امید نیاز در جایگاه بازیگر اصلی این نمایش، حقیقتاً باقدرت ظاهر میشود و در یک ریتم اجرای نسبتاً سریع، مخاطب را همواره در دل داستان و منتظر برای کشف راز پایانی، مشتاقانه روی صندلیاش نگاه میدارد. او بهعنوان یک کارگردان مؤلف، همچنان در آثارش دغدغه موضوعات روانشناختی و فلسفی را دنبال میکند. برای شخصیتهای او، صحنه اجرا بهمثابه صندلی نهچندان راحت مراجعهکننده به مطب یک رواندرمانگر، عمل میکند. راوی، داستان زندگیاش را به روی صحنه تئاتر میریزد، اگرچه در این میان عمیقترین سؤالات فلسفی درباره زیست بشری را برای مخاطب مطرح میکند، اما در پایان، این کاراکتر نمایش است که در پی یک برونریزی بیوقفه، گویی درمان شده و به آرامش میرسد؛ و البته در نقطه مقابل، برای مخاطب تازه ماجرا آغازشده است.
به لحاظ درونمایه، داستان «اول شخص مفرد» شباهت بسیاری به آنچه در نمایش آتروپین دیدیم دارد. ماجرای زندگی مردی در آستانه میانسالی که آسیبهای روحی در دوران کودکی، همچنان در روان او زخمهای فعالی دارند. فقدانهای بیپاسخمانده قدیمی، چالههای عمیق عاطفی در وجود مرد ساختهاند. او که تشنه محبت مادرانهای است که در ناملایمات زمان کودکی گمکرده، در برقراری روابط تازه برای ساختن یک زندگی جدید، مدام در همان چالههای گذشته خودش اسیر میشود؛ اما نکته قابلتوجه در متن «اولشخص مفرد» که آن را نسبت به متن آتروپین در درجه موفقتری قرار میدهد، پایانبندی غافلگیرانه آن است که ذهن مخاطب را بیشتر با ماجرای مطرحشده در نمایش درگیر میکند.
علاوه بر قرابت موضوعی، برخی عناصر بصری در اجرای «اولشخص مفرد»، یادآور عناصر صحنهای نمایش «آتروپین» است. برای مثال تصویر مات کاراکترها از پشت شیشه مشبک آشپزخانه قدیمی در عناصر صحنه اول شخص مفرد، یادآور استند شیشهای در دکور صحنه «آتروپین» است. استند شیشهای آتروپین کارکردی نمادین داشت و همچون دریچهای رو به گذشته، خاطرات قهرمان نمایش را در تصاویری تار و مبهم به مخاطب نشان میداد. در اینجا هم پنجره مشبک آشپزخانه همان کدهای تصویری را به مخاطب میدهد، یعنی تصویری مات ا ز گذشتهای تلخ، با این تفاوت که کارکرد سمبلیک «دریچه» را ندارد، بلکه فضای پشت شیشه مشبک آشپزخانه، گویی بخشی از درون شخصیت است. بخشی دست نایافتنی همچون ضمیر ناخودآگاه که خشمهای فروخورده ازآنچه زندگی با او کرده در آن فضا جامانده و او جز تماشای تصاویر مبهم از پشت شیشه، اجازه دسترسی بیشتری به آنجا را ندارد.
تکرار عناصر تصویری و تم داستانی در دو متن از یک کارگردان را میتوان از دو وجه بررسی کرد. در وجه مثبت، این تکرار عناصر میتواند نویدبخش خلق یک سهگانه (تریلوژی) هنری باشد؛ یعنی سه اثر هنری از یک هنرمند که یا به لحاظ مضمونی به هم نزدیکاند، یا شخصیتهای مشترک دارند و یا در گونه خاصتر، ارتباطهای ظریف و نادیدنی تری باهم دارند. اگر با این دید به وجوه مشترک دو نمایش اشارهشده از امید نیاز بنگریم، باید منتظر نمایش سومی از او باشیم که البته ممکن است برایش چالشبرانگیزتر از دو کار اول و دوم باشد. چراکه متن سوم در یک تریلوژی، معمولاً بار پایانبندی بر موضوعی که در آن سهگانه باب صحبتش بازشده را بر دوش میکشد و این خود میتواند کار هنرمند را سختتر کند.
اما از وجهی دیگر، تکرار تم داستانی و به خصوص عناصر بصری در دو کار اجرایی از یک کارگردان، ممکن است در نظر برخی از مخاطبان او، پرداخت دوباره به موضوعاتی که در گذشته موفق بودهاند جلوه کند و بنابراین چندان به مذاق آنها خوش نیاید.
امید نیاز در نحلهای از نویسندگان قرار میگیرد که در دستهبندی گروههای ادبی، بیشتر به بیان حدیث نفس کاراکتر میپردازند تا اینکه یک داستان با اصول و تقسیمبندی کلاسیک قصهگویی را برای مخاطب روایت کنند. نمایش «اول شخص مفرد» که درواقع یک مونولوگ طولانی است با متن تأثیرگذار و اجرای موفق، بیشترین ویژگی را در پرداختن به حدیث نفس کاراکتر اصلی، در میان دیگر آثار اجراشده امید نیاز دارد.
اول شخص مفرد به کارگردانی و نویسندگی امید نیاز، تهیهکنندگی پرویز پرستویی و بازیگری امید نیاز و شیوا عباسی که نوازنده ویولون و موسیقی متن نمایش نیز هست، از دهم دی ماه 1400 تا پایان ماه، در سالن تماشاخانه اردیبهشت واقع در آموزشگاه اردیبهشت، به روی صحنه اجرا خواهد بود.