مصائب احزاب رفاقتی

گفت‌وگو درباره آینده اصلاحات و جریان اصلاح‌طلب طی روزهای گذشته و در میان برخی از نیروهای سیاسی شکل گرفته است. به نظر می‌رسد ارائه سخن‌های امروز ریشه در بحث و جدلی دارد که قبل از انتخابات مجلس یازدهم پیرامون مشارکت فعال در عرصه اجتماعی آغاز شد؛ جدلی که یک ‌سوی آن حزب کارگزاران و سمت دیگر شمار چشمگیری از احزاب اصلاح‌طلب ایستاده بودند. فـرجام آن همه بیانیه از سوی احزاب مختلف اصلاح‌طلب خطاب به همدیگر و تکه پراندن در عرصه عمومی از سوی نشریات برای برخی احزاب به کسب هیچ کرسی در مجلس شورای اسلامی ختم نشد؛ گویا نرسیدن به قدرت زمینه‌ای شده تا برخی از نیروهایی که تا ماه‌های گذشته همچنان چشم به حضور در حلقه قدرت دوخته بودند، از اسب سرکش نخوت پیاده شوند و درباره آینده و ماه‌های پیش‌رو با دیگری سخن بگویند.

تاریخ انتشار: 12:12 - سه شنبه 1399/02/23
مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه
no image

 حال آن جدل‌ها به گفت‌وگو ختم شده و شماری از کنشگران سیاسی خبر از تولد جریان سومی می‌دهند که از دل اصلاح‌طلبان متولد خواهد شد؛ نیرویی که دل به کسب قدرت نسپارد و کنش خود را معطوف به شنیدن مطالبات جامعه کند. گویا برای مرتبه‌ای دیگر جایگاه جامعه مدنی در نگاه برخی ناظران در مقایسه با قدرت از اهمیت بیشتری برخوردار شده است. نه تنها جریان اصول‌گرا، بلکه اصلاح‌طلبان نیز موفق به تولد نیروهای سیاسی نخواهند شد که چشم به جامعه مدنی بدوزد و از دست یازدیدن به قدرت و در اختیار گرفتن میز مدیریتی برای مدت زمانی چند و با اختیار خویش چشم پوشی کند. این سخن شاید در میان خواسته‌ها، امیال و آرزوهای جریان‌های سیاسی و بزرگان این دو طیف کم‌وبیش وجود داشته و درباره چنین دغدغه‌ای حرف‌ها زده شده است، ولی امکان تحقق آن به محاق خواهد رفت. اصلاح‌طلبان خواستار مدیریت مطالبات بر زمین مانده شهروندان هستند، مانند اصول‌گرایان که با نزدیک شدن به فضای انتخابات، دغدغه‌های شهروندان را بیان می‌کنند، ولی پـرسش اینجاست که جریان‌های سیاسی بدون در اختیار داشتن قدرت قانونی و اتکا نداشتن به جایگاه‌های حقوقی، چگونه می‌توانند مطالبات شهروندان را پاسخ دهند؟ به نظر می‌رسد در ارائه جواب به چنین پرسشی با سخنان کلی و با نتیجه نامشخص روبه‌رو خواهیم شد. به نظر می‌رسد مشکل اصلی جریان محور بودن، کنشگری سیاسی است، در این فعالیت کمتر جایی برای احزاب باقی می‌ماند و هر کدام از حزب‌ها لاجرم به سوی هضم شدن در جریان سیاسی پیش می‌روند. چرا؟! احزاب به صورت مشخص و جریان‌های سیاسی در داخل کشور تولد یافته در ساختار قدرت هستند. تجربه سال‌های اخیر نشان می‌دهد شکل‌گیری احزاب در کشورمان پس از حضور در ساختار مدیریتی اعضای ارشد آن آغاز شده است. برخلاف شکل‌گیری، تأسیس و فعالیت احزاب در کشورهای دیگر که دغدغه‌های موسسان، اعضای آن و براساس خواسته‌ها و مطالبات مشخص پا به عرصه سیاست می‌گذارند، احزاب در ایران به گونه‌ای دیگر متولد می‌شوند. شخصیت‌های اصلی در احزاب پس از کسب صندلی قدرت به فکر چیدمان نیروهای سیاسی می‌افتند، پس از آن خواهان انسجام بخشیدن به دوستان حلقه مدیریتی می‌شوند و سرانجام برای آنکه حلقه دوستان از میان نرود و دستخوش تغییرات برای سال‌های آینده نشود به سوی تأسیس حزب می‌روند. احزاب چند نفره، رفاقتی و حتی احزابی که از دل اختلافات، درون حزب دیگر متولد شده‌اند، نشانه‌های روشن چنین وضعیتی هستند. البته در این میان همچنان برخی از نیروهای سیاسی به دلیل محدودیت‌های حزبی ترجیح می‌دهند به جبهه‌های انتخاباتی پیوند بخورند. مسئله اصلی و نهایی آنجاست که نیروهای سیاسی در ایران به هر ترتیبی وام‌دار و متولد شده در درون قدرت هستند. تا کنون احزاب و جریان‌های سیاسی نتوانسته‌اند خارج از چارچوب‌های مشخص به تأسیس حزب جریان سوم اقدام کنند و پس از مدتی و برای اجرایی شدن برنامه‌هایشان به سوی کسب قدرت گام بردارند. آنها ابتدا به قدرت رسیدن و پس از آن برای کنترل بیشتر قدرت شخصی و دوستانه‌ به سوی تأسیس حزب رفته‌اند، از همین‌رو متولد شدن هر فرزندی از دل دو جریان سیاسی کشور تا مادامی که توان شکل‌دهی بدون چشمداشت به قدرت را نتوانند تحقق بخشند در نهایت امر به چاه ویل اختلاف‌‌نظرها، ناتوانی‌ها و به حاشیه رفتن طیف جدید را تجربه خواهند کرد و به یکی از دو جریان اصلی پیوند می‌خورند.

  • اصفهان زیبا
    پایگاه خبری اصفهان زیبا

    رضا صادقیان

برچسب‌های خبر