درباره پاسخ به این سؤال میتوان این چند نکته را گفت:
روزنامه، ابزار/ وسیله است و نه هدف
اصل و هدف، اطلاعرسانی است و ابزار و وسیله، روزنامه یا رسانه چاپی/کاغذی است. حال آنقدر این ابزار استمرار داشته که به قول مارشال مک لوهان، اندیشمند کانادایی علوم ارتباطات، خود به پیام تبدیلشده… یعنی رسانه چاپی /کاغذی خود موضوعیت یافته و جایگاهش به اصل و هدف، تغییر کرده است. این چیز عجیبوغریبی نیست. کم نیستند ابزارهایی که به اصل و هدف تبدیل شدند و با استدلالهای مختلف ازجمله نوستالژی و حس، از موضوعیت خود دفاع کردهاند.
روزنامهنگار را میتوان بهنوعی کارشناس فرآوری و انتقال اطلاعات نامید و ابزار این انتقال میتواند روزی کاغذی دستنویس باشد بر دیوارهای بندری در اروپا تا زمان و جزئیات کشتیهای ورودی و خروجی را برای مخاطبان اعلام کند یا کانال تلگرامی سادهای باشد به دست چند نوجوان روستایی که خبرهای روستای خود را برای اهالی روستای بزرگتر (دهکده جهانی) منتشر میکنند.
دلیل مرگ روزنامهها در ایران چیست؟
چرا روزنامهها در ایران میمیرند؟ چرا در ایران روزنامهها تیراژهای میلیونی ندارند؟ آیا به دلیل تغییر زمانه از چاپ و کاغذ به اینترنت و موبایل است؟ پاسخ: هم بله و هم نه. اگر بخواهیم به دلیل مرگ روزنامهها در ایران یا کمتیراژ و مخاطب شدن آنها در ایران اشارهکنیم میتوانیم این دلایل را ذکر کنیم. یارانههای دولتی (کاغذ و غیرکاغذ): این یارانهها عملا باعث شده در گام نخست راه برای سوءاستفادههای کوچک و بزرگ به هنگام انتشار مطبوعات باز باشد؛ یعنی اگر کسی به دنبال سوءاستفاده باشد میتواند قبل از چاپ مطبوعات به سوددهی برسد. فروش سهمیههای کاغذ به نرخ دولتی در بازار و به نرخ آزاد یکی از این راههاست. همچنین این یارانهها باعث شده بهصورت کم یا زیاد، وابستگی روزنامهها به مخاطب و فروش و جذب آگهی کمتر شود. علاوه بر اینکه استفاده از رانت یارانههای دولتی (سهمیههای کاغذ و غیرکاغذ مانند آگهیهای دولتی)، رقابت میان مطبوعات را تبعیضآمیز کند. روزنامه بخش خصوصی را متصور شوید که قصد دارد بر اساس فروش و آگهی، توجیه اقتصادی داشته باشد. باید با روزنامه دیگری از بخش خصوصی یا دولتی یا عمومی یا مخلوطی از همه آنها رقابت کند که هم سهمیههای کاغذ غیرشفافی میگیرد هم یارانه نقدی و در دریافت آگهیهای دولتی، هم آشکار است که جانب انصاف و عدالت رعایت نمیشود. پژمان موسوی روزنامهنگار در بررسی که قبلا و هماکنون انجام داد متوجه فساد بزرگی در ارائه سهمیه کاغذ به قیمت یارانهای به نشریاتی شد که اصلا وجود خارجی نداشتند و این موضوع باعث دستور وزیر فرهنگ برای بررسی موضوع شد. بررسیهای جدید او مشخص کرد همین موضوع درباره دریافت آگهیهای دولتی نیز اتفاق افتاده و مطبوعاتی ریزتیراژ یا بدون تیراژ هم در صف دریافتکنندگان آگهیهای دولتی هستند. یارانه به مطبوعات، قاتل کیفیت است و باعث کاهش وابستگی آنها به مخاطب میشود. وقتی مالک روزنامه میتواند با تردستی از یارانهها سود ببرد، دیگر چه احتیاجی به فروش روزنامه و دیگر چه احتیاجی به داشتن کیفیت برای فروش و دیگر چه نیازی به داشتن روزنامهنگار و سردبیر و معاون سردبیر خبره دارد که روزنامهای باکیفیت منتشر سازند تا فروش رود؟! میتوان چهار ورق را با چیزی از اینترنت پر کرد و چندجملهای بهعنوان تیتر استفاده کرد و گفت «منتشرشده» تا سوءاستفاده ادامه یابد. موضوع خاموشی رسانههای چاپی و کاغذی با علنیشدن تصمیم مدیران هلالاحمر برای توقف چاپ روزنامه شهروند و نیت آنها برای آنلاین شدن روزنامه دوباره برجسته شده است. روزنامه باید توسط بخش خصوصی (صددرصد خصوصی) چاپ و منتشر شود و یک ریال هم یارانه نگیرد. بخش خصوصی که برای فروش روزانه و دریافت آگهی، به دنبال کیفیت باشد و برای کیفیت به دنبال روزنامهنگار خبره. آیا چنین چیزی ممکن است؟ بله. ایران از یکی از کهنهترین نظامهای انتشار مطبوعات برخوردار است که هماکنون بهعنوان معیاری برای باز یا بسته بودن جوامع در نظر گرفته میشود. در ایران، افراد قبل از اینکه بخواهند روزنامه یا نشریه منتشر کنند باید مجوز بگیرند، درصورتیکه در جهان مدرن امروزی، این شیوه منسوخ شده است و به روش ثبت یا اطلاع تغییر یافته است. این خود عاملی است که بهصورت غیرمستقیم، باعث تضعیف مطبوعات در ایران شده است. عاملی که در رسانههای اینترنتی و موبایلی نیست و باعث رونق آنها شده است. روزنامه، پدیدهای مدرن است که از جوامع توسعهیافته وارد ایران شد. نمیتوان کالای فیزیکی را وارد کرد و روح و محتوای غیرفیزیکی آن را نداشت. نمیتوان کالای فیزیکی یعنی دستگاه چاپ، کاغذ، کامپیوتر و… را تحت استانداردهای جهانی ارزشگذاری کرد و به دنبال بالاترین سطح از استانداردها بود، اما در بخش محتوا از این استانداردها و چارچوبها فراری بود. چارچوب جهانی برای محتوای روزنامهنگاری و فعالیت مطبوعاتی شامل مواردی از قبیل آزادی بیان، استقلال حرفهای رسانه و روزنامهنگار، بیطرفی، منع تهدید روزنامهنگار، پاسخگویی و شفافیت رسانه و روزنامهنگار و حمایت قضایی از آنها و منع دخالت مسئولان در فعالیت رسانههاست. رتبه ایران در این معیارهای جهانی کجاست؟
آیا زمان مرگ روزنامهها فرارسیده؟ نه. بههیچوجه اما سهم آنها از سبد اطلاعرسانی مخاطبان در حال کم شدن است و سهم رسانههای اینترنتی/موبایلی در حال افزایش.
روزنامه اگر میخواهد پایدار بماند علاوه بر کیفیت خود باید از ابزارهای جدید رسانهای هم بهعنوان مکمل و بخشی از چرخه اطلاعرسانی استفاده کند و نه جایگزین.