کتاب «شعری به فارسی برایم بخوان» مجموعه هفت داستان روانشناختی نوشته صبا اخوت است که در 83 صفحه با یک درآمد و یک پیوست در سال جاری بهوسیله انتشارات جهان کتاب به چاپ رسیده. نویسنده در این اثر با زبانی شیوا و گیرا، هفت روایت از تاریخچه روانی زندگی رضا و حمید، دو کودک افغانستانی، تام، لارا، مایکل و جسیکا، چهار کودک آلمانی و نظیر، یک کودک بنگلادشی را با طرح دغدغهای مبنی بر «دیگری» پنداریزبان در جغرافیای فرهنگ غریب مهاجرت پی میریزد. او با تکیه بر این گزاره که «زبان راهی برای برقراری ارتباط است» شخصیت اصلی داستانهای خود را که زن جوان ایرانی مهاجری به نام رخشنده سیروانی است، میآفریند.
آنگونه که از رفتار رخشنده پیداست، او به تازگی در حرفه مشاوره آغاز به کار کرده و در مؤسسات مرتبط و خانههای روانشناختی کار میکند و سعی دارد تا به واسطه زبان خودی (فارسی) و دیگری (آلمانی) بنا به موقعیتهایی که در آن قرار میگیرد، به دنیای کودکانی که بعضا دچار اختلالات افسردگی، اختلال پس از حادثه یا مواردی از این دست هستند، راه یابد و آنها را درمان کند. کودکانی که بنا به روایت راوی، هیچکدام از بستر خانوادگی مناسبی برخوردار نیستند و اغلب بدسرپرست یا بیسرپرستند. نویسنده در هر داستان با ایجاد گرههای روانشاختی و سعی در واشکافی و شناخت آنها، به جنبههایی ناشناخته از زبان آلمانی شفاهی و مکتوب که از سوی مهاجران بهدرستی فراگرفته نشده میپردازد و از این رهگذر، به زبان آلمانی که آن دیگری است، تشخص میبخشد و آن را برجسته میکند تا به سطح یک گفتمان برکشیده شود. گفتمانی که جفری لیچ، زبانشناس آن را «مراوده زبانشناختی، بدهبستانی بین گوینده و شنونده، فعالیتی که بین اشخاص به وقوع میپیوندد، فعالیتی بیناشخصی که فرم آن را هدف اجتماعی آن تعیین میکند» مینامد. یعنی تمامی کارهایی که در طول این هفت روایت در میان مشاور و بیمار جریان دارد تا هم پای فرمی که دیالوگ است، کودکان را از طریق گفتوگو به زندگی اجتماعی (هدف) بازگرداند. به همین خاطر، نام هر روایت را عنوانی فرعی نیز همراهی میکند: «رضا: زبان مادری یا زبان مشترک؟»، «حمید: زبان مادری یا زبان مشترک؟»، «تام: زبان غیرمشترک»، «لارا: زبان غیرمشترک»، «نظیر: زبان غیرمشترک/زبان به مثابه امری خودساخته»، «مایکل: گردنبند به منزله زبان» و «جسیکا: زبان غیرمشترک/ زبان مکتوب؛ نامه خداحافظی» در هر یک از این روایات نویسنده سعی میکند تا زبان را با واسطه یا بی واسطه به بیان آورد. او نه تنها از زبان به منزله دیگری استفاده میکند، بلکه از روایت نخست (رضا) تا روایت (نظیر) و به خصوص روایت (مایکل: گردنبند به منزله زبان) از اشیا به منزله حافظه زبانی بهره میجوید تا «آنِ» بیاننشدنی را بیان کند و کودک را از منشأ رنجی که میکشد آگاه سازد و برهاند. همان واسطه انتقال که میتواند مجموعهای از معنا را درون خود حفظ کند و با یادایادیها به هنگامی که زبان کارایی خود را از دست میدهد، آن را از ناخودآگاه به خودآگاه آورد.
به همین خاطر است که با زیرکی در درآمد کتاب مینویسد: «برای استفاده از زبان، نیاز به فرد دومی هم هست.» یعنی زبان امری جمعی است و ارتباط، کاری فرازبانی. او با این استدلال، انسان را از «خانه زبان» بودن صرف خالی میکند تا دیگری درب این خانه را بکوبد و اینگونه اهالی محله را وادارد تا حتی به رغم نبود یا کمبود نشانههای آشنا با هم وارد دیالوگ شوند و بیش از هر چیز یکدیگر را درک کنند. دیالوگی که همیشه به زبان مادری نیست و بنا به موقعیتهای مختلف ممکن است به زبان غیر مادری هم انجام شود و بهواسطه تمرکز بیش از حد بر زبان جدید، کاری کند تا واگویه های شخصی و تفکر درباره خود و دیگری نیز به همین واسطه صورت پذیرد. «اینجاست که شاید زبان، خود تبدیل به یک فرد دوم یا همان دیگری میشود و گاهی این ما نیستیم که زبان را به کار میبریم بلکه این زبان است که ما را به کار میگیرد.» یعنی همدلی از همزبانی بهتر است! شالوده اصلی کتاب اینگونه ریخته میشود و نویسنده با پرداختن به احساساتی که زبانها در هنگام فراگیری و استفاده سالیان در انسانها به وجود میآورند، مینویسد: «اینکه چرا ما به سراغ این دومیها (بخوانید دیگری) میرویم علتهای مختلفی دارد، گاهی به سراغشان میرویم چون آنها را برای خودشان دوست داریم اما گاهی هم به سراغشان میرویم چون چارهای جز این نداریم یعنی کوله بارمان را بستهایم و قصد زندگی در کشور جدید کردهایم.» نویسنده این دیگری جدید را به ابوالهولی تشبیه میکند که «سر راه نشسته است و سؤال میپرسد. اگر بتوانیم جواب دهیم به آسانی از سر راه کنار میرود و اگر ندانیم یا باید پشت سر ابوالهول بایستیم تا بتوانیم بالاخره جواب سوالش را بدهیم یا به یک واسطه متوسل میشویم و آن زبان انگلیسی، زبان مشترک دنیاست.... اما او هم مشکل واسطهها را دارد.»
غولی که کافکاوار در همه روایتها به شکل خاصی حضور مییابد و تنها بنا به چگونگی درمانپذیری کودک و فهم درمانگر از زبان آلمانی و زبان خودمانی یا ابداعی بیماران است که شاخش شکسته میشود یا به بقای خود باقی میماند وگرنه «یکی است ترکی و تازی در این معامله حافظ/حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی!
افزودن دیدگاه جدید