بهعنوان یکی از خبرنگاران سرویس جامعه روزنامه اصفهانزیبا در سالی که گذشت، با تولید بیش از صد گزارش و مصاحبه با تمرکز بر سوژههایی بحثبرانگیز مانند بررسی حوادث آبان98در یک میزگرد با تیتر«پای معیشت لای چرخ مدیریت»، سقوط هواپیمای اوکراینی با تیتر«سقوط پرواز 752!» گزارشهایی میدانی از زندگی مردم حاشیهنشین و معتادان متجاهر در منطقه حصه با تیتر«اینجا درد سلطنت دارد!»، زندگی زیرزمینی در حاشیه شهر با تیتر«زندگی در گور دستهجمعی!» بازتاب ماجرای قتل فجیع رومینا اشرفی در افکار عمومی اصفهان با تیتر«قیصرهای پوشالی»، بررسی میدانی شیوع آنفولانزا با تیتر «به آنفولانزا دست ندهید!» و گزارشهایی درباره مطالبات معلمان خرید خدمات، مرگ در حین کار، وجود سم آفلاتوکسین در شیر، نبود واکسن آنفولانزا، کمبود انسولین، بحران کمخونی، جنینکشی، خشونت اجتماعی، تجرد قطعی، طلاق عاطفی، توقیف و بازگشایی ایستگاههای دوچرخهسواری، بررسی وضعیت نرمافزارهای همسریابی موقت، مدرک قلابی برخی نمایندگان مجلس، مسائل زیستمحیطی مانند آلودگی هوا، هجوم ریزگردها، کمآبی، فرونشست زمینهای اصفهان، جراحی زیبایی حیوانات، طاعون در کلاه قاضی و… واکنش نشان دادم. همه این سوژهها بهرغم گستردگی حیطه فعالیت سرویس جامعه، تحت سیطره ابر سوژهای قرار گرفت که از آخرین ماههای سال98، بانام کرونا بر سر مردم جهان، ایران و اصفهان آوار شد و در مصاحبهای که با حیدرعلی عابدی، نماینده مجلس داشتم، با تیتر «کشور آماده کرونا نبود!»بهخوبی به چالش کشیده شد. با رخنه این ابرسوژه به روزنامه و سپس به سرویس جامعه، شیوه کار و زندگیمان بسیار تغییر کرد و کارِ سختِ سرویس ما در برابر دیگر سرویسها دوچندان شد. مجبور بودیم بهطور همزمان اخبار کرونا، آسیبشناسیهای پیرامون آن، نظرات کارشناسی کارشناسان، سیرِ نفوذ بیماری در زندگی شهروندان و تأثیر آن بر وجوه متنوع زیستی مردم اصفهان را گاهی از قرنطینه، گاهی از دورکاری و گاهی با ترس از تنفس در فضای بسته تحریریه پوشش دهیم و تازه به مسائل عمده شهر نیز بپردازیم. حالا یک سالی است که کرونا به پای ثابت سرویس جامعه تبدیلشده و شب و روز و خوابوبیداری ما را از پیامدها و تحرکات خود آکنده و مثل ماسک، روی صورتمان نشسته است. در گزارشی میدانی با تیتر «من در خودم قرنطینه شدم» به کروناهراسی مردم اصفهان پرداختم و پسازآن بود که سیل نشستهای خبری در محیطهای باز و بسته بهصورت آنلاین و حضوری، گزارشها، مصاحبهها و یادداشتهای کرونایی به صفحه جامعه سرازیر شد. درخصوص سوژههایی مثل آنلاینشدن مراسم ختم، گره کور کنکور نودونه، دود کرونا در قلقل قهوهخانهها، افت اهدای عضو در زمانه کرونا، وضعیت اورژانسی اورژانس اصفهان، فوقبحران کرونا در اصفهان، تعطیلات شبانه کرونایی، تبعات تعطیلات شبانه کرونایی برای کسبه اصفهانی، کسادی کاسبی در ساعات ممنوعه، بحران اصفهانی پلاسما، اصفهان در انتظار موج سوم کرونا، برزخسازی برای خانواده و معلمان به هنگام اصرار دولت برای بازگشایی مدارس، تعطیلی اصفهان بحرانی، سرویسهای سوتوکور مدارس، تنهایی کرونایی و اقتضائات ویژه سالمندان در بحران کرونا، پیگیری وضعیت بیمارستانهای کرونایی اصفهان، کاوازاکی در ریه کودکان اصفهانی، گزارشهایی درباره اطلاعرسانی از نحوه برگزاری برنامه آموزشی شاد برای معلولان، مجازات زندان برای پلاک مخدوش، گزارشهای میدانی از اعمال محدودیتها برای حملونقل عمومی، رخنه کرونای انگلیسی در ایران و بررسی وضعیت 268 هزار دانشآموز اصفهانی که به نظر میرسد در شبکه شاد فعال نیستند و بخشی از آنها با توجه به تبعات اقتصادی کرونا جذب بازار کار شدهاند، پرداختم. من و همکارانم در سرویس جامعه، در گزارشهای میدانی در وسایل حملونقل شهری، در بیمارستانها و مراکز پرجمعیت و در گفتوگوی نزدیک با شهروندان، مانند هر انسان دیگری در تیررس کرونا قرار داشتیم؛ اما خوشحالیم که بنا به وظیفه، با دستی پر و در شرایطی شکننده از حضور و عدم حضور کرونا و واکسن آن در سال جدید، به استقبال هفدهسالگی تو خواهیم رفت و همچنان شمعی در تاریکی خواهیم افروخت.