مناسبات مختلف اقتصادی، سیاسی و اجتماعی اصفهان و سینما و خلاصه چهارباغی که بسان لالهزار تهران طی یک دهه مملو از سینما و سینما رو گردید. اینهمه حکایتهایی جالب و خواندنی هستند که پژمان نظر زاده، نفیسه باقری و مصطفی حیدری در کتاب «سینما به روایت اصفهان» به آن پرداختهاند.
این کتاب در پاییز 1399 در اصفهان (سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان) منتشر گردید. فصول هفتگانه کتاب بدین قرار است: چهارباغ عباسی، مرکز سینمایی اصفهان / تاریخ سالنهای سینماهای اصفهان / رابطه نهاد قدرت سینما در اصفهان/ مناسبات اقتصادی سینما در اصفهان / مناسبات اجتماعی سینما در اصفهان / تجربیاتی از اصفهان / مورد عجیب سینمای آزاد در اصفهان / آغازی بر یک پایان
در یادداشت مؤلفان در ابتدای کتاب شمایی از آن هویدا میگردد «کتاب پیش رو تلاشی است برای جستجوی حلقههای گمشده اطلاعات تاریخی سینما در اصفهان. این اطلاعات بر مبنای اسناد اداری، نوشتههای مطبوعاتی عصر پهلوی در رابطه با سینما و گفتگو با فعالان سینمایی تنظیمشده است.» (نظرزاده و دیگران، 1399، 6) بازه زمانی که کتاب برای خود تعریف کرده است از سال 1304 الی 1357 خورشیدی است. نویسندگان حدود سه سال برای کتاب وقت صرف کردهاند و از میان اسناد، مطبوعات و تاریخ شفاهی دادههای خود را استخراج نموده و تدوین و تنظیم کردهاند.
شاید بتوان گفت ازآنجاکه متون نوشته و پیشینه تحقیقی برای این کار وجود نداشته است، مؤلفین خود ناچار شدهاند قدمهای اول را بردارند و چراغ سینما را روشن نمایند. به همین دلیل بیش از همه به سراغ «اسناد» رفتهاند تا ببینند از دل آنها چه چیزهایی به دست میآید. آنها با بررسی و بازخوانی حدود 1750 برگ سند و در کنار هم قرار دادن آن و ساختن روایت از دلش توانستهاند تکههایی از داستان سینما در اصفهان را بازنمایی کنند. حقیقت آن است که بازنویسی تاریخی که اصلاً نوشتهنشده، کار آسانی نیست. در چندین صفحه جلوتر در مقدمه کتاب محتوای کتاب اینگونه عرضهشده است: «موضوع تأسیس سالنهای سینمای اصفهان از تأسیس تا تخریب، فیلمهای نمایش دادهشده و ماجراهای مربوط به سینما در داخل سالن یا بیرون از آن طی دوران پهلوی، بخش مهمی از خاطرات شفاهی شهروندانی است که در آن دوره زیستهاند.» (نظرزاده و دیگران، 1399، 19)
اما برای نگارندهی این سطور جالبترین بخش از کتاب رابطهای است که میان خیابان چهارباغ و سینما ترسیمشده است. ازآنجاکه سالنهای سینما را نمیشد در بافت قدیم شهر برپا کرد، به همین خاطر بخش عمدهای از سالنهای سینما در خیابان چهارباغ تأسیس شدند. آنها در ترسیم فضای چهارباغ عصر پهلوی اول آوردهاند.« گردشگران چهارباغ را گروههای متنوعی تشکیل میدادند. از جوانان دبیرستانی تا فرهیختگان و کسبه. همگی آنها در چهارباغ قدم میزدند. روشنفکران سالخورده روزنامهای میخریدند و در غرفههای مدرسه چهارباغ مینشستند و مشغول خواندن میشدند. عصرها رفتگران شهرداری وسط چهارباغ که در آن ایام خاکی بود آب میپاشیدند و این کار طراوت خاصی به چهارباغ میداد» (نظرزاده و دیگران، 1399، 25) بعد از ترسیم این فضا، سیر تأسیس سینماهای چهارباغ را که از سینما «مایاک» شروع شده و به سینماهای دهه پنجاه ختم میشود میآید. سینماهایی که هرکدام چند بار جای خود را در چهارباغ عوض کردند و عدهای از آنها درحالیکه پارک هشتبهشت در حال ساخت بود، زیر تیغ بلدوزرها برای همیشه نابود گردیدند. آنهایی هم که باقی ماندند، بسیاری از بین رفته و تغییر کاربری دادند و اکنون از آن میان فقط چند سینما و پردیس سینمایی به کار خود مشغولاند. فصل پنجم یعنی «مناسبات اجتماعی سینما در اصفهان» نیز از فصول بسیار جذاب و خواندنی کتاب است. در اینجا میخوانیم « تلویزیون بسیار دیر در خانههای مردم بهویژه در اصفهان همهگیر شد و سینما تا مدتها تنها منبع ارتباط مخاطبان با همان جادوی صدا و تصویر باقی ماند… بنابر اقوال شفاهی و اسناد مکتوب، مخاطبان اصلی سینما در اصفهان کارگران بودند. بعد از کارگران نوجوانان و جوانان (اغلب محصل) مشتریان پر و پا قرص سینما بهحساب میآمدند.» (نظرزاده و دیگران، 1399، 144) درباره حضور کارگران کارخانجات نساجی در سینماها میخوانیم « در این شهری که به سمت صنعتی شدن میرفت، سینما بهشتِ کارگرانی بود که پس از ساعتها کار سخت و طولانی در آنجا مأوا میگرفتند و در جهانی که روی پرده سینما نقش میبست غرق میشدند.» (همانجا) نکته خواندنی، ترسیم ارتباط سهجانبه سینما، کارگران و دوچرخه در این کتاب است « عموماً وسیله نقلیه کارگرانِ اصفهان دوچرخه بود و روایت است هنگام تعطیلی کارخانههای نساجی خیل عظیم کارگران کارخانهها با دوچرخههای خود روانه چهارباغ میشدند. اصفهان شهر دوچرخهها و صدای زنگ دوچرخهها صدای این شهر بود. دوچرخهها همواره همراه کارگران بودند و در زمان رفتن به سینما آنها را با خود به درون سالن میبردند. کمکم صدای اعتراض از حضور دوچرخه در سالنهای سینما بلند شد.» (نظرزاده و دیگران، 1399، 149) نتیجه آنکه در کنار سالنهای سینما پارکینگهای مخصوصی برای دوچرخهها به نام «چرخ دونی» ساخته شد!
فصل ششم یا «تجربیاتی از سینما» مروری دارد بر آن فیلمهای مستندی که درباره اصفهان در دوران پهلوی ساخته شد. خلاصه داستان فیلم به همراه نقد آن آمده است. ازاینجهت که بدانیم درباره اصفهان در آن زمان چه اسناد تصویری ساختهشده است این فصل بسیار مهم است. فصل هفتم یا «آغازی بر یک پایان» درواقع انعکاسدهنده نظرات و کنشهای مخالفین سینما در شهر اصفهان است. مخالفینی که در دودسته مذهبیها و نیز روشنفکران دستهبندیشدهاند. این بخش از داستان سرانجام به وقایع انقلاب و سینماسوزیهای آن دوران میرسد.
کتاب «سینما به روایت اصفهان» در 367 صفحه داستان سینما و اصفهان را باتحمل سختی زیاد بازنویسی و بازگویی کرده است و به دلیل نبود و کمبود منابع پژوهشی باید آن را کاری دانست که پشتش جرأت تحقیق و سختکوشی نهفته است. چراکه مؤلف در ابتدا فقط یک زمین خالی و میدان بکر را در مقابل خود میبیند. مسلماً نسلی که خود از سینمارو های قدیمی بودهاند، با خواندن این کتاب لذت سیر درگذشته را تجربه کرده و محققین خصوصاً دوستداران تاریخ اجتماعی، خرسند خواهند بود که برگی دیگر بر تاریخ اجتماعی این شهر نهاده شد.