عدهای از آنها به آخرین پست نامداری در اینستاگرام اشاره میکردند که او با چهرهای که عاری از هرگونه غم و ناامیدی بوده، نوروز را به همراه دختر کوچکش تبریک گفته. پس چرا چنین فردی باید خودکشی کند؟ عدهای از کسانی که او را از نزدیک میشناختند به امیدواری و پویایی وی اشاره کردند و خودکشی را دور از شخصیتش میدانستند.
سؤالی که در این میان طرح میشود این است که چرا عوام، عمل خودکشی را دور از اطرافیان و افراد مشهور میبینند و از طرفی چهره افسردگی را چهره فردی میدانند که غم در چهرهاش هویداست، قیافه ژولیدهای دارد، قبل از عمل خودکشی اطرافیانش را در جریان قرار میدهد و زندگی او جدای از زندگی سایر افراد است؟ این اتفاق دربرخورد با مرگ شیده لالمی، خبرنگار باسابقه هم دیده شد. مرگ لالمی که بعدتر مشخص شد ناشی از خودکشیاش بوده باعث شوکه شدن جامعه رسانه و نزدیکان وی شد. چراکه همه این خبرنگار را فردی باانگیزه و امیدوار میدانستند.
برای گرفتن جواب این سؤال، با دکتر عباس جواهری، رواندرمانگر و عضو هیئتعلمی دانشگاه تهران صحبت کردیم. قبل از هر چیز باید اشاره و تأکید کنم که ما در این گزارش هیچکدام از احتمالاتی را که در ارتباط با درگذشت نامداری مطرح شده است تائید یا رد نمیکنیم. تنها هدف ما این است که از ریشه این واکنشها آگاه شویم که مرگ نامداری و واکنشها بهانهای برای تنظیم این گزارش شد.
سلبریتی کیست؟
در ابتدا جواهری تعریفی از سلبریتی ارائه میدهد و در ادامه از احساسات و برخورد مردم در برابر این افراد میگوید: سلبریتی کسی است که بهنوعی در میان مردم محبوب است. سلبریتیها از مردم توجه ویژهای میگیرند و عدهای آنها را بهعنوان الگوی خود برمیگزینند. عدهای هم هستند که شاید از سلبریتیها خوششان نیاید که دلیل شایع این امر میتواند حسادت یا رقابت باشد عدهای دیگر هم ممکن است احساسات دوگانهای در برخورد با سلبریتیها تجربه کنند. گاهی از آنها خوششان میآید و شاید الگوبرداری هم بکنند و گاهی هم نسبت به آن فرد احساس منفی داشته باشند. پس اگر کسی سلبریتی شد، لزوماً همه افراد حس مثبتی به او ندارند. پدیده جالبی که در مورد سلبریتیها اتفاق میافتد این است که این افراد معمولاً از شأن اجتماعی، توجه و وضع مالی خوبی برخورد هستند. بنا به همین امر مردم در همه جوامع نگاهی موشکافانه به این افراد دارند و نسبت به زندگیشان حس کنجکاوی دارند. پس قطعاً حواشی زندگی این افراد هم موردتوجه مردم قرار میگیرد. اتفاق مهمی که گاهی میافتد این است که مردم گاهی بهصورت ناخودآگاه به موقعیت یا خصوصیتهای یک سلبریتی رشک میورزند. حالا اگر از همان سلبریتی خطایی یا رفتار پذیرفته نشده در اجتماع ببینند، بهشدت این مسئله توجه برانگیز میشود.
در ادامه این جملات، جواهری توضیح میدهد که انگار در قبال توجهاتی که سلبریتیها از جامعه میگیرند، مردم برای آنها بایدونبایدهایی را تعیین میکنند و در همین حین اگر اشتباهی کنند دل برخی خنک میشود. چون شاید مردم بهطور ناخودآگاه از سلبریتیها انتظار اشتباه ندارند. در مقابل افرادی هم هستند که وقتی اتفاق ناخوشایندی برای سلبریتیها میافتد غمگین میشوند، گریه میکنند و مدتی به سوگ مینشینند. بنابر حس مردم در مقابل سلبریتیها و اتفاقات زندگیشان یک حس واحد نیست. یک سلبریتی همزمان که میتواند از برخی احساسات بسیار مثبت و حتی عشق بگیرد، میتواند هدف انتقاد و سرزنش برخی دیگر هم باشد.
فیل در تاریکی
وقتی شایعه خودکشی یک فرد محبوب یا یک سلبریتی بین مردم پخش میشود، اولین حسی که سراغ افراد میآید «بهتزدگی» است. مردم بهتزده میشوند و بعد غمگین. انگار انتظار آن را ندارند کسی که در مرکز توجه بوده، کسی که در تمام عکسهایش لبخند به لب داشته، کسی که زندگی مرفهی داشته، زیبا بوده و… آنقدر تحتفشار بوده باشد که دست به خودکشی بزند. حتی گاهی اگر یک سلبریتی الگوی کسی بوده باشد، ریسک خودکشی در آن فرد ممکن است بالا رود. این استاد دانشگاه دراینباره میگوید: ایدهآلسازی از سلبریتیها باعث میشود که با خبر ناگواری از جانب آن شخص، افراد شوکه شوند. اصلاً تابهحال فکر کردهاید که چرا افراد از فرد محبوب خودشان میپرسند به چه کسی رأی میدهد تا آنها هم به آن فرد رأی دهند؟ بهخاطر اتفاق روانشناختی که به آن اثر هالهای میگویند. اثر هالهای یعنی ما ناخودآگاه از فردی ایدئالی میسازیم که در تمام جوانب زندگی، از همان فرد ایدئال تبعیت میکنیم. دوست داریم نبوغی را که یک فرد دارد به تمام ابعاد زندگیاش تعمیم دهیم. درصورتیکه شاید آن فرد در دیگر ابعاد زندگیاش، یک فرد کاملاً معمولی باشد. اما گویی این ناخودآگاه ما است که تمایل دارد نبوغ یک سلبریتی را در یک بُعد به تمام ابعاد زندگی آن فرد تعمیم دهد.
خیلی اوقات این اتفاق برای خود ما هم افتاده است. اثر هالهای گاهی انگار تمام جوانب زندگی ما را در اختیار خود میگیرد. مثلاً وقتی ما از قیافه کسی خوشمان میآید، گمان میکنیم این فرد، باهوش و قوی هم هست. جواهری میگوید: درصورتیکه سلبریتیها هم آدمهایی مانند بقیه مردم هستند و ممکن است در یک بعد زندگیشان موفق و در بعدی دیگر ناموفق باشند. وقتی ما از کسی الگوسازی میکنیم اشتباهی گمان میکنیم که این فرد همانقدر که در زندگی اجتماعیاش موفق است، در زندگی شخصیاش هم موفق است. اثر هالهای را به تمام سطوح زندگی آن فرد میکشانیم و وقتی یک روز متوجه میشویم که همان فرد خودکشی کرده، خیانت دیده یا گرفتار اعتیاد شده، شوکه میشویم.
شناختی که خطا میرود
این رواندرمانگر در ادامه صحبتهایش به خطای شناختی افراد اشاره میکند. درواقع او دو بُعد را موردبررسی قرار میدهد. اثر هالهای که بُعد ناخودآگاه بود و خطای شناختی که بُعد خودآگاه است. «نکته دیگری هم که وجود دارد این است که ممکن است من در مورد یک آدم خطای شناختی داشته باشم. مثلاً من فکر میکنم که چون فلانی فرد معروفی است هیچ غمی ندارد و آدم خوشحالی است. چون فکر میکنم اگر من هم بهاندازه او معروف و ثروتمند بودم، خوشحال میشدم و دیگر هیچ غمی نداشتم. در صورتیکه این یک خطای شناختی است. شاید اگر ما جای آنها باشیم تازه غم و اضطراب جدیدی را در زندگی تجربه کنیم. این یک خطای شناختی است. بعد وقتی میبینیم همان آدمی که حسرت زندگیاش را داریم، قرص ضدافسردگی میخورد یا خودکشی میکند، شوکه میشویم. پس این مورد هم میتواند علت این باشد که ما در مقابل مرگ و خودکشی افراد معروف شوکه میشویم.» وقتی مردم عادی با سلبریتیها فاصلهای حس میکنیم، تنها لایه ظاهری زندگیشان را میبینیم و همین میشود که شناخت ما از آنها دچار خطا میشود.
مرهمی روی حسادتها
نکته دیگری که جواهری به آن اشاره میکند، داستان حقارتها و حسادتهاست. وقتی یک سلبریتی خودکشی میکند مردم با خود میگویند که مگرنه اینکه خودکشی عمل بدی است پس چرا فلانی این کار را کرد؟ و ممکن است علیرغم اینکه خودکشی شایعهای بیش نباشد اما افرادی که از آن سلبریتی خوششان نمیآید دوست دارند به شایعه این خودکشی دامن بزنند تا شاید پاسخی به حقارتها و حسادتهای درونیشان داده باشند. تأکید میکنیم این به این معنی نیست که هر انتقادی ریشه در حسادت یا حقارت دارد اما درعینحال، معمولاً همه انتقاداتی که متوجه سلبریتیها میشود منصفانه و خیرخواهانه نیست. این افراد با این کار حسادتها و رنجهای درونی خود را التیام میدهند. یعنی بهجای همدلی کردن با خانواده داغدار سلبریتی درگذشته، شاید از آن جوک هم بسازند، که این فاصله گرفتن از فطرت همدلانه ما آدمهاست.
نشانهگیری انگشتهای اتهام
وقتی یک سلبریتی میمیرد، مردم به دنبال مقصر میگردند. انگار این را وظیفه خودشان میدانند که در آن وضعیت انگشت اتهام به سمت کسی ببرند. هشتگ میزنند، در فضای مجازی خودشان گردوخاک به پا میکنند، حتی با کلماتشان با دیگر افراد دستبهیقه میشوند تا کسی را بهعنوان عامل مرگ شناسایی کنند. از دکتر جواهری علت این امر را جویا شدیم. او میگوید: این قضیه خیلی پیچیده است. مثلاً سر قضیه مرگ نامداری بسیاری از مردم مشکلشان با صداوسیما بود. برای همین علت مرگ نامداری را به آن ربط میدادند که صداوسیما با ممنوعالتصویر کردن نامداری باعث مرگ او شد.
اتفاقات نابه هنجار زندگی ما آدمها مثل خودکشی یا اعتیاد، میتواند علت یا علل مختلفی داشته باشد. نکته مهم دراینبین، بیخبری ما از ابعاد مختلف زندگی واقعی دیگران است. پس اظهارنظر و قضاوت ما در ارتباط با مقصر داستان بهاحتمال بسیار زیاد دچار سوگیری و خطا خواهد بود. در خیلی مواقع هم میبینیم که افراد در قضاوتهایشان به دنبال تسویهحسابهای شخصی و مرهمی برای زخمهای زندگی شخصی خودشان هستند و انگار بیش از آنکه دغدغه دیگری را داشته باشند، به دنبال عقدهگشایی از روح و روان خویشاند. خوب است کمی آگاهانهتر اظهارنظر کنیم، مخصوصاً وقتی همهچیز را نمیدانیم.