تأملی بر نقاشی مدرن در دوره معاصر

نقاشی ایرانی اگرچه متأثر از جریان‌های حکومت دوم پهلوی با پیدایی جنبش مدرنیسم مواجه شد،اما این دوره به لحاظ تاریخی نه‌تنها در غرب، بلکه در ایران نیز به پایان رسیده است؛ درعین‌حال می‌دانیم که در دوران معاصر ممکن است اثری به‌وسیله هنرمندی با نگاهی پیشرو خلق شود یا در این دوره هنرمندی به خلق اثری بپردازد که بازگشت به دوران مدرن است؛ این موضوع نیز که شاخه‌های مختلفی از هنر می‌توانند در یک دوره همزیستی داشته باشند، صحیح است؛ با این‌وجود این پرسش مطرح است که اگرچه دوران نقاشی مدرن به پایان رسیده آیا ترویج و توسعه آن پسندیده است؟

تاریخ انتشار: 05:09 - پنجشنبه 1400/02/16
مدت زمان مطالعه: 6 دقیقه
no image

واژه هنر مدرن دو تلقی را به ذهن متبادر می‌کند: یکی آن‌که، جامعه همواره در حال حرکت روبه‌جلو در زمان است و چیزی که امروز در معنای عام به‌عنوان هنر مدرن تلقی می‌شود، ممکن است در چند سال آینده مدرن به نظر نرسد؛ از سویی دیگر، در تاریخ هنر، دوره مدرن در بازه زمانی نیمه دوم قرن نوزدهم شکل گرفت و تا نیمه قرن بیستم میلادی ادامه پیدا کرد و در معنای تخصصی، هنری ضد سنت است که در نقاشی به‌سمت آبستره و انتزاعی شدن پیش رفت؛ اما مسلما هنر، تغییرات گسترده در جامعه و نگاه هنرمندان را بازتاب می‌دهد. براین اساس تداوم سبکی متعلق به دوران گذشته در نقاشی چه ضرورتی دارد؟

هنر مدرن به موزه سپرده‌شده است

تهمورث بهادرانی که آغاز فعالیت انجمن نقاشان با رویکرد مدرن را ایراد آن می‌داند، اعتقاد دارد: «مدرن یک واژه غلط‌انداز است؛ یعنی وقتی می‌گوییم مدرن، فکر می‌کنیم به معنای پیشرو و به‌روز است، درحالی‌که مدرنیسم یا آنچه در قالب مکتب هنری مدرن قرار دارد، مربوط به قرن نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم است. از سوی دیگر، اگر مدرن را به معنی استفاده از مدیاهای جدید بدانیم ما در آن نیز تا حدی عقب هستیم؛ ولی با وجود این بخشی از نیروهای خلاق و فعال در این حوزه کار کرده و در مجامع بین‌المللی صاحب سبک هستند.»
رئیس انجمن نقاشان اصفهان می‌افزاید: «امروزه هنر مدرن در دنیا هنر موزه‌ای و غیرزنده است که دوران آن تمام شده، چهارچوب‌های آن مشخص و تعریف‌شده و در موزه‌ها جای گرفته است؛ این درحالی‌است که ما هنوز به آن می‌پردازیم و تحت عنوان آن نمایشگاه برگزار می‌کنیم. ما وقتی در کاری خلاقیت به خرج می‌دهیم که همچنان به رشد و تعالی نیاز دارد و تکمیل و کلاسه نشده و لازم است در آن مطالعه شود؛ بنابراین امروز هنر مدرن یک هنر کاملا کلاسه‌شده است.»

تکرار سیکل آموزشی معیوب در دانشگاه‌ها

بهادرانی با ابراز تأسف از اینکه هنوز در دانشگاه‌ها هنر مدرن تدریس می‌شود، می‌گوید: «متأسفانه در دانشگاه‌ها در بحث مبانی هنرهای تجسمی یا در کارگاه‌های نقاشی و طراحی گرایش هنرهای مدرن وجود دارد و این موضوع به این معناست که در یک قالب تجربه‌شده کلاسیک مطالعه می‌کنند؛ درحالی‌که مدرن برخلاف واژه‌اش قدیمی و کلاسه‌شده و عمر آن تمام‌شده است؛ یعنی متعلق به دوره‌ای بوده که نه‌تنها غرب آن دوره را پشت سر گذاشته است که ما نیز آن را در ایران پشت سر گذاشته‌ایم و بیشتر نقاشان دهه چهل ایران که در حوزه مدرن و حتی پست‌مدرن کار می‌کردند به‌رغم اینکه تحت‌تأثیر اروپا و برخی تحصیل‌کرده اروپا بودند، اما در همان دوره نیز به مدرن بسنده نکردند. اکنون شصت سال از آن دهه گذشته و این یعنی هنر مدرن در کشور ما نیز هنر موزه‌ای است.»
او به فقدان پژوهش در دانشگاه‌ها اشاره و تصریح می‌کند: «در دانشگاه همیشه بخش بسیار مهمی به نام معاونت پژوهشی وجود دارد که خوراک دانشجو یا خوراک علمی کتاب‌ها و شرح درس‌ها را به‌روز می‌کند؛ اما این اتفاق برای ما نیفتاده است؛ یعنی ابتدا آندره گدار در دانشگاه تهران بر شرح درس‌ها نظارت داشت و شرح درس او نوعی کپی‌برداری از مدرسه هنرهای زیبای بوزار پاریس بود و بعدازآن نیز هیچ تغییری در این شرح درس‌ها انجام نشد؛ تا اینکه در انقلاب فرهنگی به‌رغم اینکه مفاد درسی از ابتدا ناقص بود، بخش زیادی از آن‌ها حذف شد و الان چنددهه است که یک سیکل معیوب آموزشی وجود دارد و نه‌تنها چیزی به آن اضافه نشده که کم هم شده است؛ ضمن اینکه بخش زیادی از اطلاعات، مقاله‌های ترجمه‌ای است؛ یعنی هیچ‌کس تحقیق میدانی انجام نداده که بگوید ما چقدر به کار مدرن نیاز داریم؟ اصلا با زیرساخت‌های ما هم‌سو است و آیا نظریات تئوریک آن را داشته و به این نتایج عملی رسیدیم یا نه؟»

امروز نمی‌توانیم بگوییم در نقاشی چه داریم

بهادرانی می‌افزاید: «بخش زیادی از هنرمندان، فارغ‌التحصیلان همان دانشگاه‌ها هستند؛ یعنی ابزار و سلاح آن‌ها همان بوده که دانشگاه به آن‌ها داده و بعد ازاینکه از دانشگاه خارج می‌شوند یا با ذائقه عمومی یا با سلایق گالری‌ها، اکسپو، حراج‌ها و تحت‌تأثیر اقتصاد تحمیلی کار می‌کنند؛ یعنی به‌جای اینکه آدم خلاقی باشند، فقط یک کارگر هنری و تولیدکننده صرف مهارتی شده‌اند که این موضوع نیز به ما لطمه زده است؛ یعنی ما امروز نمی‌توانیم بگوییم در نقاشی چه داریم. تنها دستاورد ما در هنر مدرن، در حوزه کالی‌گرافی و ورود ارزش‌های بصری خط به نقاشی بوده است.»
رئیس انجمن نقاشان اصفهان اعتقاد دارد که کج‌فهمی انجمن نقاشان از ابتدای تأسیس این بود که فکر می‌کردند دستاورد جدیدی دارند، اما نمی‌دانستند دستاورد آن‌ها نو نیست و ناشی از تحصیل در دانشگاه و با همان بسته آموزشی ازکارافتاده و بی‌خاصیت اروپای چند سال پیش از آن بوده است.
او گسترده شدن رسانه‌های مجازی و تبادل اطلاعات در فضای بین‌المللی را عاملی برای ایجاد بارقه‌های هنری ازجمله در اصفهان دانسته و می‌گوید: «خوشبختانه با دامن‌گیر شدن شبکه‌های اجتماعی، همه در جریان تولیدهای تک‌تک دانشگاه‌ها، نمایشگاه‌ها و حراج‌ها قرارگرفته و خود را با دیگران مقایسه می‌کنند. به نظر می‌رسد تعدادی از هنرمندان احساس کرده‌اند که می‌توانند نگاهی به بخش‌های دیگری داشته و در آن‌ها مطالعه و اثری تولید کنند که این اتفاق بیرون از چهارچوب دانشگاه در حال وقوع است و به‌نظر من تا یک دهه دیگر خروجی‌های بسیار خوبی دارد و می‌تواند برای تدریس در دانشگاه‌ها نیز سرلوحه باشد.»

اساس مدرنیسم باید در درون‌داد نقاش شکل بگیرد

اما حسین تحویلیان با اشاره به موضوع جهان‌های موازی می‌گوید: «در جهان‌های موازی که امروزه وجود دارد ممکن است یک نفر بر اساس دوره گذشته زندگی و کار کند و نفر دیگر جلوتر باشد، یک نفر مدرن و دیگری پست‌مدرن و برخی هنوز به سبک کلاسیک کار کنند که الان هم‌زمان چنین مواردی رخ می‌دهد؛ یعنی به این صورت نیست که یک‌مرتبه همه‌چیز تغییر پیداکرده باشد؛ ضمن اینکه تأثیر مدرنیسم به‌ویژه در متریال محور شدن هنر نیز می‌تواند یکی از عناصر موردنظر در واژه مدرن باشد.»
این هنرمند نقاش می‌افزاید: «امروز یک ایرانی از همان امکانات تکنولوژی سایر کشورها استفاده می‌کند؛ اما پدیده‌ای به نام پدیده جهان‌بینی وجود دارد که در عموم نقاشان ایران دیده نمی‌شود؛ یعنی به‌واسطه داشتن نقطه نگاه درونی حتی در نقاشانی که کار جدید انجام می‌دهند، می‌توان تفاوت‌هایی در برون‌ریز آثارشان مشاهده کرد؛ چراکه یکی از ویژگی‌های معاصریت هنرمندان ما این است که ممکن است در یک جامعه طرز فکر فردی خیلی عقب‌تر یا جلوتر باشد و اساس مدرنیسم باید نه در برون‌داد نقاشی، بلکه در درون‌داد ذهنی و تفکری نقاش شکل بگیرد و بعد بتوانیم آن را در برون‌داد او نیز ببینیم و روی آن کارکنیم.»

 پذیرفتن جهان‌های موازی در کنار یکدیگر

نویسنده کتاب «بررسی نقاشی اصفهان» با تأکید بر وجود گرایش‌های هنری که ممکن است عمومیت پیداکرده یا انفرادی‌تر شود، تصریح می‌کند: «تاریخ هنر بیشتر نوعی گزارش از اتفاق‌های در حال وقوع است. قضاوت نمی‌کند و چیزی به نام حق و باطل در هنر وجود ندارد؛ حتی در بحث پسندها در حوزه زیباشناسی به این نکته برخورد نمی‌کنیم؛ چراکه اساسا به ذهنیت و پسند افراد وابسته است؛ یعنی فردیت در رأس همه آن‌ها قرارگرفته و هنرمندان به سبک‌های مختلفی کار می‌کنند؛ ضمن اینکه از دوره صفوی و انتهای دوره قاجار تا زمان حال تنیدگی ایران و غرب مرتب در حال شکل‌گیری بوده است، بنابراین بهتر است جهان‌های موازی کنار هم را بپذیریم.»
تحویلیان ادامه می‌دهد: «در نقاشان اصفهان نیز با توجه به محل اخذ مدرک و هنرمندانی که با آن‌ها کار کرده‌اند، گرایش‌های مختلفی وجود دارد؛ مثلا نسل قبل‌تر از من که اکثرا فارغ‌التحصیلان دانشکده هنرهای زیبا هستند بیشتر با شیوه کلاسیک کارکرده و نهایتا تا امپرسیونیسم جلو آمدند، نسل من که معمولا در دانشگاه اصفهان و تهران یا حتی خارج از ایران تحصیل‌کرده‌اند بیشتر روی حوزه مدرن و گاهی چند مدیا فعالیت دارند؛ ولی نسل بعد از من که تربیت‌یافتگان جدید دانشگاه‌ها هستند، بیشتر با پست‌مدرن آشنا شده‌اند و اکثر آن‌ها به هنرهای مفهومی و چند هنری می‌پردازند که همه این گرایش‌ها در اصفهان دیده می‌شود؛ اما نکته مشخص درباره هنر اصفهان این است که حالت درون‌گرایی آن از قدیم تاکنون وجود دارد.»

عدم انطباق دانشگاه با رخدادهای جهان

اصغر جوانی جونی،عضو هیئت‌علمی گروه نقاشی دانشکده هنرهای تجسمی دانشگاه هنر اصفهان، معتقد است که همیشه در همه زمینه‌های هنری و علمی به دلیل ارتباطات با بسترها و زمینه‌های مختلف، تأثر و اختلاف وجود دارد؛ اما ممکن است برخی از مسائلی که در سطح جهان اتفاق می‌افتد، به قسمتی از جهان یا قسمتی از محیط آموزشی دیرتر برسد.
او می‌گوید: «ما از عصر اطلاعات عبور کرده و به عصر تلفیق واردشده‌ایم همان‌طور که دوره مدرن را سپری کرده و به دنیای معاصر آمده و حتی دوره معاصر نیز در دنیا در حال اتمام است و به دوره تلفیق و هوش مصنوعی واردشده است، این در حالی است که فضاهای آموزشی در کشور ما در دوره معاصر قرار نگرفته و دانشجویان هنوز در دوران مدرن یا بر اساس دوران قاجار و رنسانس نقاشی کرده و اندکی به دنیای معاصر واردشده‌اند، اما برخی از دانشجویان و محصلان و برخی از مردم در فضاهای غیر آموزشی و غیررسمی همیشه جلوتر از فضاهای آموزشی رسمی هستند؛ یعنی فضاهای آموزشی رسمی در کشور ما همیشه عقب‌تر از تحولات حرکت کرده‌اند و شاید مهم‌ترین علت گریزانی دانشجو از دانشگاه عدم انطباق با رخدادهای جهان است.»

درزمانی و فرازمانی و عدم انطباق با اعصار

جوانی بابیان اینکه در دوره‌های مختلف افرادی که جلوتر از زمان خود حرکت کرده‌اند، یا کنار گذاشته‌شده یا به‌صورت زیرزمینی فعالیت کرده‌اند، می‌افزاید: «در 1363 و قبل از آن اگر فردی از سهراب سپهری و اشعار او سخن می‌گفت، با واکنش منفی مواجه می‌شد؛ درحالی‌که سهراب از زمان خود جلوتر بود و در دو دهه گذشته در میان سطوح مختلف مردم جایگاه خود را پیداکرده و همه او را پذیرفتند؛ هرچند اکنون از دوره سپهری نیز گذر کرده‌ایم. همین مثال امروزه هم دیده می‌شود؛ یعنی امروز دانشجویان اندکی هستند که از زمان خود و از محیط‌های آموزشی رسمی جلوتر هستند، اما حمایت نمی‌شوند.» عضو هیئت‌علمی دانشگاه هنر اصفهان با اشاره به درزمانی و فرازمانی در دوره معاصر که معادل آفاق‌وانفس است، تصریح می‌کند: «زمان آفاقی زمان کمّی است که در آن روز و ماه و سال و ثانیه‌ها به دنبال هم در جریان هستند؛ اما در زمان انفسی یا فرازمانی در یک خط نمی‌آیند و ممکن است مفاهیم زمان‌ها در دوره‌های مختلف متفاوت باشند؛ یعنی ممکن است فردی در صدسال گذشته اثری را خلق کند که آن اثر فرازمان او بوده و با معادلات و زمینه‌های عصر کنونی منطبق است و برعکس آن ممکن است فردی درزمان باشد، ولی به خلق اثری بپردازد که متعلق به این زمان نیست.» او معتقد است که بخشی از هم‌زمانی هنرمندان با رویدادهای دوره‌های مختلف هنری ممکن است با تغییر شرح درس‌های دانشگاه‌ها محقق شود؛ اما بخش عمده‌ای از آن به ساختارهای فکری کلی و جزئی بستگی دارد. او می‌گوید: «چنین زمینه‌ای باید در سطوح مختلف فراهم‌شده و ساختار فکری عوض شود؛ یعنی تغییر تفکر و دیدگاه باید به‌تدریج در همه سطوح فرهنگی، علمی، اقتصادی، سیاسی، قوانین و همه ارکان جامعه شکل گرفته و به دنبال آن اقدامات کوچک‌تر مانند تغییر شرح درس‌ها، تکنولوژی آموزشی و تغییر فضاها انجام شود.»

  • اصفهان زیبا
    پایگاه خبری اصفهان زیبا

    شیرین مستغاثی

برچسب‌های خبر