افراسیابی که همیشه بین ایران و هلند در سفر بود، از چند ماه پیش در خانه خود در اصفهان اقامت داشت و روز پنجشنبه ۸ مهر امسال، در ۸۷ سالگی در اصفهان درگذشت.
امیرحسین افراسیابی عضو اصلی جنگ ادبی اصفهان بود که نخستین مجموعه شعر خود را با نام «حرفهای پاییزی» در سال 1347 منتشر کرد. در ادامه نیز مجموعه شعرهای «ایستگاه»، «بر عرض راه»، «تا ایستگاه بعدی» و همچنین «شعر وقت نمیشناسد» از امیرحسین افراسیابی منتشر شد. ترجمه «بعد از هفتادوسه پروانه» سروده شاعران معاصر هلند و ترجمه اشعار «آرین داینگر» با عنوان «آواز شگفتانگیز یک شاید» از دیگر آثار اوست.
همچنین تاکنون آثار ارزشمندی از امیرحسین افراسیابی در زمینه شعر و ادبیات مدرن هلند به فارسی ترجمهشده است که ازجمله آن میتوان به مجموعه شعرهایی از «اواخرلاخ»، «هستر کنیبه» و «خه ریت کاونار» اشاره کرد که همگی در انتشارات سرزمین اهورایی منتشرشده است.
شاعری با دنیای شعری منطبق بر زیست شخصی
حسین مزاجی، شاعر شناختهشده اصفهان، درباره فعالیت امیرحسین افراسیابی در شعر میگوید: «تا آنجایی که بهخاطر دارم ایشان ترجمههایی از شاملو، فروغ و… به زبان هلندی و ترجمهای از شاعران هم روزگار ما از هلند به فارسی داشت که کتابهای مهم و با ارزشی بود و تصویری که او از فروغ و شاملو داشت مورد علاقه و توجه شاعران هلندی بود. او پلی بین فضاهای شعری معاصر ایران و هلند ایجاد کرد و از این نظر هم برای ما و هم برای جامعه شعری هلند اهمیت داشت.»
این شاعر سپس ادامه میدهد: «معمولا در شعر شاعران کمتر چیزی از فضای شعر در مییابیم که به زندگی شخصی، نگاه و وضعیت فرد برمیگردد و او از این نظر یک استثنا بود. بهخصوص در شعرهایی که بعد از مهاجرت به هلند سرود. اغلب شعرهای او محیط جدید، تضادها، امکانات و گاهی زبان را هم در این ارتباط میشکند تا دوگانگی ایجاد کند و دو زندگی متفاوت را به تصویر بکشد.»
خالق «شعبدهباز» اضافه میکند: «ما شاعرانی داریم که سالهاست جای دیگری زندگی میکنند، ولی وقتی شعرشان را میبینیم هنوز با بازارچهها، تصویر نوروز با ماهی قرمز، تنگ، هفتسین و فضاهای نوستالژیک وطنی مواجه میشویم و نمیتوانیم تأثیر جهان متفاوت را در شعرشان ببینیم. به همین علت کار شادروان افراسیابی خیلی مهم است؛ چون صادقانه و صمیمی و با آگاهی در شعرش جدایی و فراق بین انسان ایرانی و جهان را نشان میدهد و گاهی در شعرش رفتن و آمدن هم ترکیب میشود و گفتوگویی تصویر میشود بین آنچه که بودیم وآنچه در حال شدن است و از این نظر باید روی کتابهای ایشان کار جدی شود.»
مزاجی درباره ارتباطش با زندهیاد افراسیابی میگوید: «ما عمدتا بعد از برگشت ایشان به ایران و اصفهان خیلی بههم نزدیک شدیم. محفلی بود با حضور ایشان، دکتر مظاهری و بهار مختاریان و دوستان دیگری که آنجا خیلی بههم نزدیک بودیم و در جریان کارهای ایشان قرار میگرفتیم و از تجارب زندگیاش در هلند و غرب شنیدیم. ایشان بسیار آدم صمیمی و راحتی بود.»
خالق «شعبدهباز» در پایان میگوید: «دستاوردهای یک تراژدی آثار مثبتش در فرهنگ ما متجلی میشود و از جمله در کارهای آقای افراسیابی.»
مهندس محمود درویش، معمار، همکار و رفیق سالیان زندهیاد افراسیابی نیز درباره دوستی وآشنایی با او میگوید: «اواسط دهه چهل بود که در دانشکده هنرهای زیبا با مهندس امیرحسین افراسیابی آشنا شدم. بعد از آن بر حسب تصادف در شرکت ملی ذوبآهن با هم همکار شدیم و در پروژههای مختلفی با هم همفکری و همکاری داشتیم. مدت زمان این همکاری چهار سال بود که به نزدیکترشدن ما بههم و تأسیس شرکت برگه انجامید که بعدازظهرها آنجا فعالیت میکردیم و پروژههای مختلفی مثل طراحی پارکهای کنار زایندهرود را در کنار هم برای اصفهان کار کردیم. بعد از آن در شرکت پارامادان همکار شدیم و آنجا فعال بودیم.»
تجربه همکاری با امیرحسین افراسیابی در سازمان طراحی و برنامهریزی منطقهای
او همکاری با امیرحسین افراسیابی در سازمان طراحی و برنامهریزی منطقهای را یکی از دورانهای درخشان مشترک کاریشان میداند: «بعد از انقلاب با تخصیص یک روز پول نفت برای استانها و نحوه خرجکردنش، ما مورد مشورت قرار گرفتیم و پیشنهادمان شناخت پتانسیلهای بالقوه منطقه و ایجاد آرشیو اطلاعاتی قبل از هر اقدامی بود که پیشنهاد سازمان طراحی و برنامهریزی منطقهای را بر حسب آن دادیم تا بتواند به طور مستقل عمل کند، ولی در ارتباط تنگاتنگ با سازمانهای گوناگون باشد که البته متاسفانه این سازمان عمر چندانی نداشت، اما در همین مدت کوتاهی که فعال بود موفق شد طرحهای 14 شهر استان و باغ رضوان را برای شروع کارش انجام دهد، ولی این بسیار کوچکتر از چیزی بود که ما برای هدف اصلی سازمان در نظر بگیریم. شاید بتوان گفت فعالیت این سازمان که جایش هنوز در اصفهان خالی است تأثیر زیادی در معرفی نگاه تازه به شهرسازی و معاری شهر اصفهان داشت.» مهندس درویش همچنین درباره نگاه زنده یاد افراسیابی به مهاجرت اینطور میگوید: «اوعلیرغم آشنایی به زبان هلندی و انگلیسی از مهاجرت اجباری بسیار رنجید و هیچگاه از مهاجرت خوشحال نبود و به برگشت علاقه داشت و در اصفهان راحتتر زندگی میکرد.»
امیرحسین افراسیابی یک هنرمند چندبعدی بود
«حامد قصری» عکاس، نویسنده و مستندساز میگوید: «آشنایی من با آقای افراسیابی به سال 1382 و ماجرای جُنگ ادبی اصفهان برمیگردد که به نظرم معتبرترین جریان فرهنگی در تاریخ شهر اصفهان است و حتی روی جریانهای فرهنگی ایران تأثیرگذاری زیادی داشته و از دل آن گلشیریها، بهرام صادقیها و نجفیها و دیگران بیرون میآیند. افراسیابی جزو مؤسسان جنگ اصفهان است و داستان شکلگیری این جنگ، زمانی است که بعد از کودتای 1332 یأس و ناامیدی در روشنفکران ایران ایجاد میشود و امیرحسین افراسیابی همراه با جلیل دوستخواه جلسات شعری را تشکیل میدهند که این جلسهها ادامه پیدا میکند و اولین شماره جنگ اصفهان تابستان 1344 منتشر میشود و از شماره سوم، ابوالحسن نجفی نیز به آنها اضافه میشود که با ترجمههای خوب ایشان شاعران و نویسندگان متعددی در ایران معرفی میشوند.»
او میافزاید: «اولین مجموعه شعر امیرحسین افراسیابی حرفهای پاییزی است که در دهه چهل منتشر میشود و بعد ازآن قصه شاعرانگی او ادامه دارد، اما افراسیابی در دوران دبیرستان به معماری علاقهمند میشود و در رشته معماری دانشگاه تهران تحصیل میکند و برای تحصیلات تکمیلی خود به انگلیس میرود و به دلیل علاقهمندی به موطن خود به ایران بازمیگردد و طراحی اصلی چند کتابخانه در سراسر ایران و ابژههای معروفی مانند باغ رضوان توسط معمار خوب و باهوشی به نام افراسیابی انجام میشود و در ذوبآهن نیز همراه با گروه محمود درویش و سلیمان ساسون و دیگران جزو تأثیرگذاران بوده است.» این عکاس و مستندساز تصریح میکند: «افراسیابی شاعر، مترجم و معمار بود، فردی چندبعدی که همیشه فعال بود و با رفتن او عملا نسل اول و مؤسسان جنگ اصفهان تمام شد و جنگ اصفهان بهغیراز جلیل دوستخواه که بیمار و در استرالیا ساکن است و فریدون مختاریان، دیگرکسی را ندارد.»
او مدرنترین شاعر زنده ایران بود
قصری بابیان اینکه شعر افراسیابی شعر سفر است، ادامه میدهد: «من در مصاحبهای که سال 1394 با او داشتم و در روزنامه شرق منتشر شد، به این موضوع اشارهکردهام که امیرحسین افراسیابی مدرنترین شاعر زنده ایران است و هنوز هم حاضرم روی این موضوع قسم بخورم. او مترجم نیز بود و بسیاری از شاعران شاخص هلندی را به ایرانیان معرفی کرد و ترجمههای او از آن شاعران در ایران منتشرشده است؛ ضمن اینکه شعر بسیاری از شاعران ایران ازجمله اشعار فروغ را در خارج از ایران به زبان هلندی ترجمه کرده است.»
این نویسنده که مستند «چمدان خانه من است» را ساخته، تأکید میکند: «این مستند درمورد شاعرانگی امیرحسین افراسیابی است، اینکه چه شد شعر را شروع کرد و اولین شعر خود را از دبیرستان سرود و سپس شعرهای او در جنگ اصفهان و در مجلههای معتبر تهران منتشر شد. این مستند آبان ماه 1396 در مؤسسه رویش اکران شد و در سراسر فیلم نشان دادهشده که مرگاندیشی همیشه در وجود امیرحسین افراسیابی بود و مرگ و سفر دو ویژگی شعر او بهشمار میرفتند. من این قضیه را در مستند نیز مطرح میکنم و او پاسخ میدهد و در آخر فیلم قصه مرگ او را نتیجهگیری میکنیم.»
او میگوید: «امیرحسین افراسیابی آدم بیادعایی بود، آدم پروپاگاندا نبود، آدم شو آف نبود، فرد درونگرایی بود که کار خودش را انجام میداد. دفتر معماری او در اصفهان یکی از مهمترین شرکتهای معماری در اصفهان بود که طرح توسعه اصفهان توسط آن شرکت تهیه شد و که دخالتی با بافت تاریخی اصفهان نداشت. افراسیابی معماری را در خارج از ایران خواند، اما به شهرش عرق داشت و باهوش بود و جزو افرادی بود که اعتقاد داشت شهر کلاسیک اصفهان باید حفظ شود، ولی گسترش شهری آن نیز باید پلانهای خاص خود را داشته باشد.»