مینیاتور و نگارگری نه، نقاشی ایرانی آری!

«هنر مینیاتور» (نگارگری) در پانزدهمین اجلاس کمیته بین‌الدول میراث فرهنگی ناملموس در فهرست میراث جهانی ناملموس یونسکو به ثبت رسید. پرونده‌ای که پیش‌تر به صورت مشترک با کشورهای ترکیه، آذربایجان و ازبکستان تهیه و به یونسکو ارسال شده بود و بعد از آن با اعتراض کشور افغانستان مواجه شد. حضور چند کشور در کنار ایران برای ثبت جهانی نگارگری حرف و حدیث‌های فراوانی را درباره چرایی اشتراک ایران با این سه کشور در راه ثبت جهانی مینیاتور به‌وجود آورد. این پرسش و همچنین باخبرشدن از اهمیت این اقدام ما را به گفت‌وگو با دکتر اصغر جوانی، استاد دانشگاه هنر اصفهان، ترغیب کرد؛ گفت‌وگویی که در آن این استاد دانشگاه به بایدها و نبایدهای ثبت جهانی هنر نگارگری ایران پرداخت و به برخی اشتباه‌های مصطلح حوزه هنر تصویری ایران اشاره کرد.

تاریخ انتشار: 09:21 - یکشنبه 1399/10/14
مدت زمان مطالعه: 5 دقیقه
no image

دکتر اصغر جوانی، مسئله ثبت جهانی دستاورهای بشری را امری با اهمیت و مبارک می‌داند: «ثبت هر دستاورد بی‌نظیری که مربوط به نبوغ بشری باشد، امر بسیار زیبا و ارزشمندی است. نبوغی که هم نمایانگر ارزش‌های انسانی در یک حوزه فرهنگ یا در یک دوره زمانی خاص است و هم می‌تواند پایه و پایگاهی برای توسعه و خلاقیت‌های بعدی هر فرهنگ و تمدن باشد.» این استاد دانشگاه بررسی سه مؤلفه در بحث ثبت جهانی را بسیار مهم می‌داند: «در هر دوره از تاریخ ایران هنر تصویری ویژگی‌هایی داشته است که آمیخته با سه مؤلفه زمان، مکان و نبوغ است. اشاره به مکان به معنای فرهنگ، جغرافیا و عقاید و باورهای هر قومی است. اشاره به زمان به معنای دوره تاریخی مشخص است و اشاره به نبوغ دستاوردها و خلاقیت بشری را در برمی‌گیرد.

تکامل هنرهای تصویری فرایندی پویاست

جوانی معتقد است که نبوغ و خلاقیت به عنوان یکی از مؤلفه‌های سه‌گانه هیچگاه فراموش نشده است و همیشه زاینده و بارآور بوده است: «خوشبختانه در هر دوره و زمانی اصل مهم یعنی نبوغ و خلاقیت هیچگاه فراموش نشده است. اگر به تاریخ نقاشی ایران بعد از اسلام توجه کنیم هیچ دوره‌ای مکتبی تکرار نشده است؛ مثلا هنر تصویری یا نقاشی ایرانی که در دوره سلجوقی شکل می‌گیرد، هیچگاه در دوره بعدی یعنی دوره ایلخانی تکرار نمی‌شود. مجددا ایلخانیان و هنرمندان دوره ایلخانی با همان نبوغ و خلاقیت خودشان متناسب با زمان و ویژگی‌های مکانی تغییراتی را ایجاد می‌کنند و شکل جدیدی از هنر تصویری را برای فرهنگ و تمدن یک ملت باقی می‌گذارند.» او ادامه می‌دهد: «به همین نسبت اگر دوره تاریخی ایران تا معاصر را دور بزنیم این اتفاق افتاده است. حتی در دوره‌هایی مانند صفویه نه‌تنها ویژگی‌های ظاهری و اندیشه‌ای دوره تیموری را تکرار نمی‌کند، بلکه در طول تاریخ صفویان که نزدیک به دو قرن طول می‌کشد، در هر دوره 40 یا 50 سال متناسب با مکان و ویژگی‌های فرهنگی و هنرمندان هر دوره‌ای تغییراتی در نقاشی ایرانی به‌وجود می‌آید.»

نقاشی ایرانی باید در هر دوره تازه شود

این استاد دانشگاه با تمرکز بر مسئله پویایی هنر تصویری معتقد است که نباید به نقاشی ایران به صورت صلب و ایستا نگاه شود: «برخی از ما که در حوزه تخصصی هنرهای تصویری چه به لحاظ رسانه، چه به لحاظ نقد، چه به لحاظ پژوهش و چه به لحاظ نهادهای مؤثر و مرتبط فعالیت می‌کنیم، می‌پنداریم که اگر چیزی در دورانی خلق شد باید صلب و ایستا بماند و هیچ تغییری در آن ایجاد نشود. نگرش خطرناکی که در این رابطه مشاهده می‌کنیم این است که آدم‌ها در سطوح مختلف این‌گونه فکر می‌کنند که اگر چیزی به نام نقاشی ایرانی خلق شد نسل‌های بعد نباید جرئت و جسارتی به خرج دهند تا نقاشی ایرانی را متناسب با زمان و مکان و خلاقیت خودشان تازه و بارآور کنند. متأسفانه در بعضی مواقع می‌بینیم برخی دوستان، همکاران و دانشجویان فکر می‌کنند که همان چیزی که سلطان‌محمد یا رضا عباسی بنا کردند، در این عصر هم باید همواره تکرار کرد. همان اندازه که هنرمندان پیشین در دوره‌های مختلف خودشان را مسئول و موظف می‌دانستند که برای آیندگان میراث خلاقانه و نویی را به جا بگذارند هنرمندان عصر حاضر هم باید نبوغ خودشان را به کار بگیرند تا برای آیندگان چیزی را به ارمغان بگذارند.»

مینیاتور و نگارگری بیانگر وسعت و تنوع هنر تصویری ایرانی نیست

جوانی، نقدی به استفاده از دو واژه مینیاتور و نگارگری دارد که هیچ‌کدام نمی‌تواند تمامی قلمروی هنر تصویری ایرانی را دربر بگیرد: «چرا یک نهاد معتبر که مسئله ثبت جهانی را پیش برده است، باید اسم این هنر را مینیاتور یا نگارگری بگذارد؟ من با وجود همه ستایش‌هایی که درباره انجام این کار دارم، معتقدم ای کاش واژه مینیاتور که نزدیک یک قرن قبل اروپایی‌ها ناظر بر مطالعاتی که در هنر ایران داشتند و در متن‌هایشان آوردند، برای امر ارزشمندی که حاصل نبوغ هنرمندان ایران است استفاده نمی‌شد. مینیاتور یک واژه سوخته است. اصلا در ابعاد و اندازه هنر تصویری، فرهنگ و تمدن ایران و باورها و عقاید هنرمندان نیست. هیچگاه نقاشی ایرانی فقط کوچک نبوده است؛ بنابراین این واژه را نهاد معتبری که سکان این ثبت را به عهده گرفته باید اصلاح کند.»
این استاد دانشگاه ادامه می‌دهد: «از طرف دیگر واژه نگارگری هم نمی‌تواند تمام حوزه هنر تصویری ایران را پوشش دهد. نگارگری تا آنجا که من مطلعم، معادل تصویرسازی کتاب است. آیا همه حوزه تصویری ما مربوط به کتاب است؟ در همین اصفهان در دوره صفوی و مکتب اصفهان دیوارنگاره‌هایی در سطوح بسیار بزرگ داریم. کاخ چهلستون، بخشی از خانه‌ها، نقاشی‌هایی که در سطوح بزرگ روی کاشی‌ها شده است، بخشی از این تصویرسازی‌هاست و به هیچ‌عنوان واژه نگارگری که ناظر بر تصویرسازی کتاب است، نمی‌تواند این امر را پوشش دهد. بنابراین این دو واژه نگارگری و مینیاتور باید اصلاح شود و بنده معتقد به ترکیب نقاشی ایرانی هستم.»

ای کاش تمام دنیا در ثبت جهانی نقاشی ایرانی سهیم بودند

جــوانی در بـــخـــش دیـــگـــری از صحبت‌هایش به مباحثی که درباره ثبت مشترک هنر نقاشی ایرانی است، می‌پردازد: «این یک مسئله بسیار بدیهی است. همه محققان علمی می‌دانند که بخشی‌هایی از این رخداد در جغرافیای ایران فعلی است و بخشی از آن در جغرافیای افغانستان و همچنین برخی از کشورهای مجاور ایران است. همه محققان دنیا می‌دانند که این رخداد هنری به دلایل متعددی به هندوستان یا عثمانی رفته و در آنجا رنگ و آب متفاوتی را به خود گرفته است. ای کاش به همه جای دنیا رفته بود و تغییراتی درست می‌کرد. ای کاش به جای اینکه چند کشور به صورت مشترک این هنر را به ثبت می‌رساندند، کل دنیا این امر را به ثبت می‌رساند. امر خوب و علمی و عقلانی بیشتر از اینکه به نفع بشریت و فرهنگ و هنر باشد، متعلق به تمام عالم است؛ نه متعلق به بخش خاصی که دیواری دورش کشیده شود و نگذاریم دیگران از آن بهره ببرند.»

طیف‌بندی نقاشان ایرانی آسیب‌زننده است

این استاد دانشگاه در ارتباط با تأثیر ثبت جهانی نقاشی ایرانی روی کار هنرمندان می‌گوید: «درباره افرادی که کار هنری نقاشی می‌کنند، دو طیف یا تقسیم‌بندی وجود دارد؛ یکی طیفی که نگارگری کار می‌کنند و دیگری هنرمندانی که نقاشی مدرن کار می‌کنند. به نظرم سلامت هنر تصویری ما این است که این طیف‌بندی را هم باید از میان برداریم. همه در حال انجام هنر تصویری هستند و هرکس در هر شکلی ممکن است با ویژگی‌های خاصی هنر تصویری را انجام دهد. همه را باید در یک طیف ببینیم. بــخش‌بنـــدی نه‌تــنها هیــچ کمکی نمی‌کند، بلکه صدمه می‌زند. اگر نهادهای معتبر این هنر را ثبت کردند، نباید این تلقی به‌وجود بیاید که همان چیزی که با مشخصاتی معین ثبت شده است، صرفا هنر نقاشی ایران است و این امر دلیلی برای دست‌زدن به تکرار شود. بلکه هنرمندانی هستند که نوآوری‌هایی را در نقاشی ایرانی به‌وجود آورده‌اند و این امر برای آینده هنر تصویری ایران بسیار حیاتی است.»

باید سطوح نخبگی نقاشی ایرانی معرفی و عرضه شوند

این استاد دانشگاه هنر معرفی مصادیق و آثار درجه اول نقاشی ایرانی را یکی از مهم‌ترین وظایف متولیان ثبت جهانی می‌داند: «مسئله مهم این است که نهادهایی که بحث ثبت جهانی را پیش می‌برند، باید مراقب باشند که مصادیق یک‌بعدی را ارائه نکنند. متأسفانه در رسانه‌ها و سایت‌ها نمونه‌هایی برای هنر نقاشی ایرانی استفاده می‌شود که اصلا آن چیزی که باید را دربرنمی‌گیرد و مصادیق نادرستی درباره نقاشی ایرانی است و عموم مردم هم با دیدن همین نمونه تصور می‌کنند نقاشی ایرانی شبیه این نمونه است. شاید جلوه‌هایی از هنر نقاشی ایرانی باشد؛ اما سطحی‌ترین نمونه است. در این رابطه باید سطح‌های نخبگی و پیشرو معرفی شود. مهم این است که نهادهای معتبر کدام نمونه‌ها را معرفی می‌کنند و کدام نمونه‌ها به دنیا معرفی شود. در این نمونه‌ها باید مؤلفه‌های زمان و مکان را در نظر بگیرند.»

سانسور، اجازه دیده‌شدن تمام سطوح نقاشی ایرانی را نمی‌دهد

جوانی معتقد است در بحث ثبت و معرفی جهانی نقاشی ایرانی باید به سطوح مختلف و متنوع این هنر توجه شود، نه اینکه صرفا برخی محورهای موضوعی آن مطرح شود: «نباید یک‌بعدی به نقاشی ایران نگاه کرد. یک عده تصور کردند نقاشی ایران ریز است؛ پس نامش را مینیاتور گذاشتند یا عده‌ای تصور می‌کنند همه نقاشی ایران در ارتباط با عرفان شکل می‌گیرد که واقعا این طور نیست. بخشی از هنر نقاشی ایران که با شرایط ایدئولوژی و باورها و عقاید عصر ما منطبق نباشد را سانسور می‌کنند و اجازه دیده‌شدن آن را نمی‌دهند. در حالی که در برخی دوره‌ها این نگاه بسیار بازتر بوده است. همان اندازه که در حوزه عرفان آثاری خلق شده، در حوزه‌های دیگر هم نقاشی ایرانی وجود دارد. برای مثال کمال الدین بهزاد هیچگاه تنها به مضامین عرفانی نپرداخته است. او هنرمندی بوده که به جنبه‌های مردمی هم نگاه می‌کرده و در سطح اجتماع هم نقاشی می‌کرده است یا رضا عباسی در دوره‌ای که از دربار دوری می‌گزیند به نقاشی از محیط اجتماعی و قشرهای مختلف مردم عادی و اتفاقات روزمره می‌پردازد.»

  • اصفهان زیبا
    پایگاه خبری اصفهان زیبا

    احسان امینی

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط